در ساعات ابتدایی ۱۲ بهمن ۱۳۹۱ دولتمردی از سلسله جنبان خوشنام و طراز اول جمهوری اسلامی رخ در نقاب خاک کشید که حسن سیرت و فکرتش او را در جمع فروزندگان آسمان پرفروغ انقلاب اسلامی نشانده است.
حسن ابراهیمحبیبی در سال ۱۳۱۵ و در یکی از محلات قدیمی جنوب تهران دیده به جهان گشود. وی در همان دوران مدرسه نزد پدرش که بهرهای از دانش حوزوی داشت و نیز چند تن دیگر از مدّرسان به فراگیری علوم حوزوی پرداخت.
فرزند باقر و فاطمه از همان نوجوانی و به توصیه پدر قرار شد که به چم و خم یک کار فنی هم پی ببرد تا از همان سنین پایین بتواند با فضای سخت کار آشنا شود. از همین رو قرار شد در تابستانها مشغول جوراب بافی گردد. دکتر حبیبی از آن دوران اینگونه یاد میکند:« هنوز نوجوان بودم که پدرم گفت: [من امیدوارم و خواستارم که تا آنجا که می توانی درس بخوانی، اما این امر نباید مانع شود که حرفه ای هم یاد بگیری تا در صورت نیاز برای گذراندن زندگی خود کار بلد باشی.] قرار شد که جوراب بافی یاد بگیرم و در تابستانها جوراب بافی کنم، تا با به خصوص از چم و خم یک کار فنی در آن ایام سردرآورم... اینها موجب گردید که از آغاز نوجوانی با محیط کار و برخی از انواع آن و روابط آنها و برخی از دشواریهای شان آشنا شوم. اطلاعی که در سالهای بعد هم در دوران دانشجویی از لحاظ حقوق کار و مسائل جامعهشناسی و هم در فعالیتهای اجتماعی برایم راهگشا بودند.» [۱]
وی در سال ۱۳۳۵ بعد از ورود به دانشگاه، همزمان در دو رشتة حقوق و ادبیات، مشغول تحصیل میشود. در همان سال اول دانشگاه برای تمرین زبان عربی اقدام به ترجمه دو کتاب «آداب المتعلمین» و «منیه المرید فی آداب المفید و المستفید» که از کتابهای مهم اخلاقی هستند، میکند. همچنین این دو کتاب را به لحاظ جامعه شناسی تربیتی، دارای اهمیت بالا دانسته و دقت در محتوای آنها از جهات فلسفی، روان شناختی و جامعه شناختی را ضروری میداند. [۲]
ایشان برای تکمیل تحصیلات عازم فرانسه شده و در دانشگاه سوربن موفق به اخذ دکترای حقوق و نیز دکترای جامعهشناسی میشود. عنوان رسالهی دکترای جامعه شناسی وی «جامعه ایران بر اساس و از منظر رویه قضایی» بود.
رساله دکترای حقوق وی نیز با موضوع «امامت در حقوق شیعه» بود که به مبانی نظری حقوق و فقه اسلامی در زمینه حکومت اسلامی و ولایت امام معصوم و فقهاء به عنوان نائب عام ایشان، پرداخته است. به اذعان دکتر حبیبی این رساله کمک شایانی به وی در تدوین پیشنویس قانون اساسی کرد. [۳]
همواره یکی از دغدغههای مهم دکتر حبیبی مطالعه، تحقیق و تتبع در زمینه ادبیات و روانشناسی کودک بوده است. محصول این مداقهها البته در دوران پس از انقلاب و هم زمان با مسئولیتهایش، به تحریر درآوردن مقالات تخصصی چون «تصویرگری برای کودک» و «سینمای کودک و نوجوان» بوده است. از دیگر فعالیتهای ایشان در دورانی که دانشجوی ادبیات بوده، ترجمه بخشهایی از کتاب«آراء اهل المدینه الفاضله» فارابی و نیز «المنقذ من الضلال» غزالی بوده است.
وی با فصل بندی بحثهایی از ابن خلدون هم، اثری به نام «ابن خلدون پیشگام جامعهشناسی» را تألیف نموده است. «مولوی انسان متعهد» دیگر اثر دکتر حسن حبیبی در زمینه شناخت مولوی و مثنوی شناسی است.
اعتقاد دکتر حبیبی بر این بود که در نوشتههای کهن و نو ما اعم از نوشتههای ادبی، دیوانهای شعر و کتاب تاریخی و جغرافیایی و کلامی و فلسفی و حقوقیمان نکتههای فراوانی وجود دارد که با مباحث امروزی جامعهشناسی و تاریخ مرتبطاند. به عقیده وی در سراسر ادبیات ما مسأله اداراه کشور، چگونگی رفتار با مردم، ارزیابی مردم از حکومت، زندگی دولتیاران و دولتمردان و بسیاری دیگر از مفاهیم به زبانها و بیانهای گوناگون مطرح شدهاند. از همین رو با اندکی کوشش و دقت میتوان بخش قابل توجهی از تاریخ اجتماعی و مباحثی از جامعه شناسی سیاسی و فرهنگی گذشته را از تحلیل مجموعههای ادبی نظم و نثر کهن فراهم آورد.
مقاله «زبان حقوقی» محصول دیگری است از تلاش ایشان در علومی از قبیل زبان حقوقی، زبان سیاسی و زبان فنی و علمی. در سالهای اقامت در غرب، دغدغه دیگر ایشان چگونگی استفاده از انفورماتیک در مباحثی همچون علم الحدیث بوده است که اینگونه از آن یاد میکنند:« وضع نظامواره و مبتنی بر منطق علمالحدیث مرا به این راه کشاند که از انفورماتیک برای تدوین مجموعههای فهرستگانی و سپس تحلیل محتوای احادیث با توجه به علم رجال و علم درایه و با توجه به چگونگی استفاده از احادیث در فقه، بهره بگیرم و همین امر مرا به طی کردن دوره علوم اطلاع رسانی در سالهای پایانی اقامتم در فرنگ رهنمون شد و نتیجه کارم رسالهای گردید درباره چگونگی استفاده از انفورماتیک در حدیث که در مدرسه مطالعات عالی علوم انسانی از آن دفاع کردم.» [۴]
از دیگر دل مشغولیهای دکتر حسن حبیبی مطالعه و تحقیق در باب جامعه شناسی حقوقی بوده است که منجر به ترجمه کتاب بسیار مهم «مبانی جامعه شناسی حقوقی» توسط وی شد.
دکتر حبیبی به دلیل ارتباطات گسترده علمی با مراکز و دانشکدههای حقوق، جامعه شناسی، ادبیات و علوم سیاسی فرانسه و نیز حضور در درس اساتید سرشناس این کشور بر آن است که استادان حقوق اسلامی این مراکز تنها با برخی از وجوه آن، آن هم به طور ناقص و بدون اساس و مبنای استدلالی درست و صحیح آشنایی دارند. [۵]
مرحوم دکتر حسن حبیبی در طول حیات پر برکت خود دارای آثار پرشمار دیگری است که به عرصه علم، فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تقدیم کرده است که برخی ترجمه و بعضی تألیف است. از جمله: «دیالکتیک یا سیر جدالی و جامعهشناسی، افضلالجهاد، دیالکتیک و روششناسی، مبادی جامعهشناسی حقوقی، جبرهای اجتماعی و آزادی یا اختیار انسانی، عهدین، قرآن و علم، خدا، اسلام و مسلمانان در روسیه، دو سرچشمه اخلاق و دین، اخلاق نظری و علم آداب، تقسیم کار اجتماعی، هنر جنگ، جامعه، فرهنگ، سیاست، اسلام و بحران عصر ما، در آیینه حقوق: مناظری از حقوق بینالملل، حقوق تطبیقی و جامعهشناسی، در جستجوی ریشهها، حسب حال یک دانشجوی کهنسال، یک حرف از هزاران (۲جلد)، حقوق بینالمللی عمومی (۲ جلد) و...»
از بزرگترین خدمات دکتر حبیبی به فرهنگ ایران، بازگرداندن شاهنامه شاه تهماسب به کشور بود. دیگر میراث گرانبهای وی تأسیس بنیاد ایرانشناسی است که همواره آرزوی دیرینهی این مرد بزرگ بوده است. همچنین انتشار آثار نفیسی چون «مساجد دیرینه سال تهران»، «سرگذشت بازار بزرگ تهران، بازارها و بازارچه های پیرامونی آن در دویست سال اخیر»، «شماری از بقعه ها، مرقدها و مزارهای استان های تهران و البرز»، «شماری از زیارتگاه های استان آذربایجان شرقی»، «بازار یزد و بازارچه های پیرامونی آن در دویست سال اخیر»، «مساجد دیرینه سال استان آذربایجان غربی» و... که طرح و مقدمه، بررسی و تدوین نهایی آنها با دکتر حبیبی بوده است از منشورت بنیاد ایران شناسی است. آثار بسیاری هم از فرهنگستان زبان و ادب فارسی مانند جشن نامه استاد دکتر محمدعلی موحد، جشن نامه استاد دکتر محمد خوانساری، نخستین مجموعه سخنرانیهای مشترک فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بنیاد ایرانشناسی و... که زیرنظر ایشان به زیور طبع آراسته شده است.
پیشنویس قانون اساسی
با آشکار شدن نشانههای احتضار و در سراشیبیِ سقوط قرار گرفتن حکومت شاه، قلب تپندهی انقلاب از همان نوفللوشاتو، حکم به سامانِ قانوناساسی نظام نوپا داد. فرمانی که به نام دکتر حسن حبیبی صادر شد.
دکتر حبیبی در مصاحبهای اختصاصی با روزنامه کیهان، ابتدا و انتهای داستان پیشنویس قانون اساسی را اینگونه روایت میکند: «در پاریس البته نه به صورت رسمی بلکه خود به خود یک نوع تقسیم کار پیش آمده بود که هر کس عهدهدار کاری که تخصص آن را داشت، شده بود و در پاریس بود که ضرورت تدوین یک قانون اساسی جدید احساس شد، یعنی در آن زمان که سیاستمدران و مصلحین از طرف احزاب و گروههای داخل کشور میآمدند و طرحهایی چون شورای سلطنت، استعفای شاه و تفویض سلطنت به پسرش و سایر طرحها را میآوردند و امام هم با قاطعیت تمام طرحها را مردود و از هر نوع سازش اجتناب مینمود و قطعی شد که انقلاب هدفی جز سرنگونی رژیم سلطنتی را دنبال نمیکند و همچنین در پاریس امام برای اولین بار جمهوریاسلامی را عنوان کرد و نوع حکومت پیشنهادی خود را به ملت اعلام نمود، البته قبل از آن معلوم بود که امام به عنوان رهبر انقلاب به هیچ عنوان رژیم سلطنتی را تأیید نمیکند و در اولین مصاحبهای که در نجف با روزنامه لوموند نمودند در جواب این سؤال که آیا حاضر است شاه رفته و پسرش جانشین شود، جواب داد که ما به هیچ عنوان نه پدرش را به رسمیت میشناختیم و نه خودش را به رسمیت میشناسیم و نه پسرش را به رسمیت خواهیم شناخت و بعد در جوابی سؤالی که در مورد قانون اساسی شده بود جواب دادند که آن قسمت از قانون اساسی که در مورد سلطنت است از بین رفته و هیچ اعتبار قانونی ندارد و به هر حال بعد از اینکه امام جمهوری اسلامی را به عنوان رژیم آینده مملکت اعلام کردند، ضرورت تدوین یک قانون اساسی جدید معلوم شد...
من از همان اوایل در مورد حقوق اساسی اسلام و شیعه تحقیقات کرده بودم و جزوهای هم به عنوان امامت در حقوق شیعه نوشته بودم و بر این اساس مفاهیم ولایت فقیه و امامت را با موازین حقوق اساسی غرب، بیان و قالببندی کرده و اشاره کرده بودم که حقوق عمومی و حقوق خصوصی در اسلام مجزا نیست...
با توجه به کوششهایی که در مورد تطبیق امامت با حقوق اساسی جدید کرده بودم اقدام به تهیه یادداشتهایی کردم که در آن زمان ما میگفتیم یادداشت و حال میگویند پیش نویس و البته فرصت بزرگی که پیش آمده بود امکان دسترسی به امام و کسب فتاوی حقوقی ایشان بود. به این ترتیب مسائلی که قبلاً برای من مبهم بود و یا لازم بود که نظر امام اخذ شود از ایشان سؤال میکردم. به عنوان مثال «عفو» امری است که در حقوقهای اساسی دنیا پیش بینی میشود و معمولاً حق عفو با رئیسجمهور است و من این مسئله را از امام که چگونه باید باشد، سؤال کردم و همچنین در مورد این مسئله که گاهی بین مجلس و قوه مجریه اختلاف میافتد و قوه قانونگذاری از تصویب لوایح دولت خودداری میکند و این لوایح بسیار مهم و حیاتی هستند و در این مورد چه باید کرد؟ از این قبیل مسائل بسیار بود که با کسب فتاوی ایشان حل شد. بالاخره این یادداشتها درآخر بهمن آماده شد. بعد از اینکه این یادداشتها حاضر شد با یکی از آقایان اهل علم که آنجا بودند دوشب نشستیم و این قانون را از نظر شرعی و فقهی مورد بررسی قرار دادیم به خصوص قسمت شوراینگهبان را که قبلاً نظریات امام را در مورد شورای نگهبان کسب کردیم البته همینجا اضافه کنم که اصطلاح شوراینگهبان در جلساتی که در تهران با دوستان داشتیم به وسیله یکی از دوستان پیشنهاد شد. به هر صورت در روز دوشنبه دوم بهمنماه این پیشنویس را تقدیم امام کردم و این بدین علت بود که در روز پنجشنبه همان هفته قرار بود به تهران بیاییم و قرار بود قبل از ما هیئتی روز سه شنبه به تهران بیاید. نظر امام این بود که متن پیشنویس را این گروه به تهران ببرد تا در آنجا مورد بررسی عدهای از فقها قرار گیرد. ولی بعد از اینکه معلوم شد که فرودگاهها بسته است امام پیشنویس را برای من بازگرداند و گفت نزد خودتان باشد چون ممکن است در کشاکش تهران من پیشنویس را گم کنم. من هم آن را با چند تن از خبرنگارانی که قرار بود با هواپیمای دیگری به تهران بیایند دادم و گفتم اگر زنده ماندم خودم در تهران آن را از شما میگیرم وگرنه دوستانم آن را خواهند گرفت و به این طریق پیشنویس به تهران آورده شد. در تهران متوجه شدیم که دو گروه دیگر نیز اقدام به تهیه متن پیشنویس کردهاند و قرار شد که جلسه مشترک داشته باشیم و بعد با همکاری دوستان مجدداً به بررسی پیشنویس پرداختم ـ اصلاحات مهمی به کمک آنها در متن پیشنویس داده شد. از جمله این دوستان آقای صدر حاج سیدجوادی ـ دکتر ناصر کاتوزیان، دکتر جعفر لنگرودی استادان دانشکده حقوق و دکتر لاهیجی و آقای میناچی هم شرکت داشتند. اولین جلسه مشترک در ۱۹ بهمن تشکیل شد و قرار بود روز بیستویکم جلسه دیگری داشته باشیم که مصادف شد با درگیری مسلحانه و بعد مجدداً جلسات مستمر ما از ۲۳ بهمن شروع شد، و پیشنویس مشترک در هفتم اسفند به خدمت امام تقدیم شد. بعد در دهم اسفند متن را به قم خدمت علما فرستادیم و نظریات آنها را با متن تلفیق کردیم و در ۲۴ اسفند متن نهایی خدمت امام تقدیم شد. روز ۲۷ اسفند یک نسخه از این متن را به آقای صدر دادم و ایشان به هیأت دولت داد و در شورای مربوطه زیر نظر آقای سحابی مورد بررسی مجدد قرار گرفت که مبنای طرح پیشنهادی فعلی است.» [۶]
روایت مرحوم دکتر سیدصادق طباطبایی نیز از ماجرای پیشنویس قانون اساسی خواندنی است:
«روزی با آقای دکتر حبیبی در یکی از قهوهخانههای پاریس نشسته بودیم. من به او گفتم «شیخنا» مثل اینکه رفته رفته قضیه دارد جدی میشود، بوی الرّحمن شاه بلند است و به زودی باید حلوایش را بپزیم! خوب برای اداره کشور باید یک بحث جدی بشود و تدارکاتی فراهم کنیم یک مرتبه غافلگیر نشویم. آقای حبیبی گفت به نظر من مهمترین چیزی که الآن امام باید در فکرش باشد قانون اساسی حکومت آینده است. اگر همین روند پیش برود و شاه از ایران خارج شود و امام به ایران برگردد، باید قانون اساسیاش زیر بغلش باشد. قرار شد این موضوع را بدون اینکه جار و جنجالی رویش انجام بدهیم با امام در میان بگذاریم. همان شب، کلی بعد از پایان جلسهای که معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا با امام برگزار میشد، دو نفری رفتیم نزد امام. اتفاقاً پدرم [آیتالله سلطانی طباطبایی] آنجا بودند. ایشان گاهگاه ملاقاتهایی با امام به طور خصوصی داشتند و ما هم کنجکاوی نمیکردیم که درباره چه چیزی گفتگو میکردند. من به امام گفتم که ما با آقای دکتر حبیبی در مورد چند مطلب بحث میکردیم به این نتایج رسیدیم که با شما در میان بگذاریم، از جمله نیاز به طرحی برای تدوین قانون اساسی جدید است. ایشان به آقای حبیبی گفتند که شما یک فکری بکنید با استفاده از دانش و اطلاعات حقوقی و نیز آگاهی که از قوانین کشورهای آزاد دارید. خودتان و مطالبی که فکر میکنید لازم است تنظیم کنید آقای سلطانی [طباطبایی] هم هستند اگر احتیاج به آرای فقهی داشتید از ایشان استفاده کنید. ما گفتیم عقیده ما این است که اگر شما صلاح میدانید این مساله مخفی باشد، وقتی تدوین شد و دادیم خدمتتان، شما هر کاری خواستید انجام بدهید و معلوم نباشد چه کسی و کجا این پیشنویس را تهیه کرده. امام این پیشنهاد را هم پذیرفتند. آقای دکتر حبیبی در خارج از پاریس منزل داشت و به همت ایشان پیشنویس قانون اساسی تهیه شد. من هم آن مقداری که از عهدهام بر میآمد، همکاری مختصری داشتم. چند مورد پیش آمد که نیاز به آرای جدید فقهی داشت. از جمله در خصوص حقوق مردم، دکتر حبیبی میگفت من هر چه در کتابهای فقها جستجو میکنم چیزی به این عنوان نمیبینم. وقتی مطلب را با پدرم در میان گذاشت ایشان گفتند بحث حقوق ملتها هیچ مغایرتی با مبانی فقهی ندارد. موارد دیگری هم بود که گاه با امام مطرح میشد از جمله در مورد تعطیل مجلس شورا که امام معتقد بودند اصل قانونگذاری تعطیل بردار نیست.»[۷]
دکتر ناصر کاتوزیان که خود از تدوین کنندگان پییش نویس قانون اساسی در هیأت بعدی تشکیل شده در ایران است مدعی است که امام به نهضت آزادی وظیفه تدوین پیش نویس را داده بود که این امر را احمد صدر حاج سیدجوادی وزیر بعدی دادگستری دولت موقت برعهده گرفته و جمعی ۳۰ نفره از حقوقدانها را به این منظور به منزل خود دعوت کرده است. روایت دکتر کاتوزیان با آنچه از دکتر طباطبایی و دکتر حبیبی نقل شده تفاوت ماهوی بسیاری دارد: «امام هنوز در اروپا بود، مهندس بازرگان و اعضای نهضت آزادی به اروپا رفته بودند و آنجا قرارهایی گذاشته بودند، شورای انقلاب تشکیل شده بود. در این زمان، از عده ای که حدود ۴۰ یا ۵۰ نفر می شدند، دعوت کردند که در منزل آقای صدر حاج سیدجوادی که بعدها وزیر دادگستری دولت موقت بازرگان شد، گرد هم آیند. صدر حاج سیدجوادی در آن جلسه گفت: به هر حال امام روزی به ایران خواهد آمد و ما باید آمادگی داشته باشیم. دست روی دست گذاشتن درست نیست، باید قانون داشته باشیم. آن گردهمایی تا چند جلسه دیگر هم ادامه یافت، ولی اختلاف نظرها در آن گروه بسیار زیاد بود و از همان ابتدا معلوم بود که به نتیجه ای نخواهند رسید به همین جهت دکتر حسن حبیبی به عنوان نماینده امام از اروپا به تهران آمد و گفت امام گفتهاند یک عده محدودی که هم مسلمان باشند، و هم آگاه به مسائل روز و انقلابی باشند، انتخاب کنید و از آنان برای نوشتن پیشنویس قانون اساسی استفاده شود. خود دکتر حبیبی نیز ترجمه ای از قانون اساسی فرانسه را تهیه کرده و به امام نشان داده بود که امام گفته بودند به ایران بروید و دکتر حبیبی نیز آن را در کمیسیونی حقوقی مطرح کرد. اما آنچه به عنوان پیش نویس تصویب شد و از کمیسیون بیرون آمده و به دولت موقت داده شد، آن چیزی نبود که دکتر حبیبی تهیه کرده بود و زمین تا آسمان تفاوت داشت. بنابراین میتوان گفت اولین پیشنویس قانون اساسی در هیأتی تصویب شد که اعضای آن عبارت بودند از دکتر حبیبی، دکتر جعفری لنگردوی، مرحوم فضلاله بنی صدر که بعدها دادستان کل کشور شد، آقای لاهیجی، آقای میناچی و خود من. آقای میناچی به دلیل مشغله زیاد کمتر در جلسات کمیسیون شرکت میکرد. بنی صدر نیز از نیمه راه از ما جدا شد و گفت انقلاب در جای دیگر به من نیاز دارد. از آن جمع چهار نفری، بنده مسئول نوشتن اصول پیش نویس شدم. یعنی مذاکرات را می شنیدم و خود نیز پیشنهاداتی می دادم با توجه به نیازهایی که انقلاب داشت میخواستیم جلوی ضرباتی که از حکومت سابق خورده بودیم، گرفته شود. لذا پس از مذاکرات و تجزیه و تحلیل فراوان، مذاکرات را به صورت اصل مینوشتم. بسیاری از اصول را هم در منزل تهیه میکردم و در جمع مطرح میکردم که اگر مورد موافقت قرار میگرفت به عنوان اصل قانون اساسی نوشته میشد. در طول دو یا سه ماه توانستیم کار را تمام کنیم. به طوری که گاهی در روز ۱۵ ساعت کار می کردیم و بالاخره ۱۵۰ اصل قانون اساسی را نوشتیم. در آن زمان امام به تهران آمده بود و دکتر حبیبی از امام وقت گرفتند، روزی بود که افراد نیروی هوایی نیز به دیدار امام آمده بودند، در آن روز به خدمت امام رفتیم. طرح را خدمت امام دادیم، ایشان مدتی ما را دعا کردند و گفتند پاداشی ندارم که به شما بدهم، پاداش شما با خدا باشد. امام در آن جلسه گفتند طرح شما یک مدتی پیش من بماند تا مطالعه کنم. ایشان اصرار داشتند تا طرح را به قم نیز بفرستیم تا جمعی از علمای قم نیز آن را بخوانند تا از نظر شرعی اشکالی نداشته باشد تا من نیز آن را امضاء کنم تا به رفراندوم گذاشته شود... از آن به بعد چون آقای دکتر حبیبی با قم بیشتر آشنا بود به آنجا می رفت و طرح را به علما نشان میداد. علما نیز اظهارنظرهای خود را مطرح می کردند. بسیاری از آن اظهارنظرها اعمال نشد چرا که قابلیت اعمال را هم نداشت و برخی از نظرات نیز بود که ما نیز رعایت کردیم.» [۸]
سیدمحمود دعایی میگوید: «یکی از اساسیترین مسائلی که درباره نهضت اسلامی و حرکت مبارزاتی حضرت امام به آن اهتمام داشتند تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود و مسئولیت تدوین پیش نویس قانون را امام به آقای دکتر حبیبی محول کردند که این نشان دهنده عمق اعتماد امام به ایشان و ویژگی و شایستگی آقای دکتر حبیبی در همراهی و هم جهتی با نهضت حضرت امام بود.»[۹]
با همهی این اوصاف و تناقض گویی برخیها، آنچه که نمیتوان از آن چشم پوشید نزدیک بودن شخص دکتر حبیبی به امام و نقش موثر ایشان در تدوین پیشنویس قانون اساسی آن هم با نظر مستقیم امام، چنانکه مقربین امام و نیز مطلعین، بر این امر صحه میگذارند.
هجرت امام(ره) به پاریس
در مهرماه سال ۱۳۵۷ هنگامیکه دولت بعثی عراق عذر امام(ره) را خواست و شیخ نشین کویت هم اجازه ورود به ایشان نداد، امام(ره) ضمن مشورت با فرزندشان حاج احمدآقا تصمیم بر هجرت به فرانسه گرفتند. یکی از افرادی که در برنامه هجرت امام به پاریس نقش مؤثری ایفا کرد دکتر حسن حبیبی بود. حجتالاسلام سیدمحمود دعایی از اعضای دفتر امام(ره) در آن سال با اشاره به این موضوع میگوید:«جریان هجرت امام که پیش آمد، خدا رحمت کند مرحوم حاج احمد آقا را، در فرودگاه بغداد به من گفت که ما تصمیم گرفتیم به پاریس برویم و یکی از تاکیداتش این بود که ما با شخصیتی به نام دکتر حبیبی صحبت کردیم که ایشان پای تلفن بنشیند و از پای تلفن تکان نخورد تا وقتی که ما در فرودگاه پاریس به زمین بنشینیم. پیدا بود که یک علقه و اطمینان و رابطه تعیین کنندهای با این بزرگوار داشتند که وقتی امام(ره) تصمیم به هجرت میگیرند اولین کسی را که به عنوان یک امین و شخصیتی که بشود از او کمک گرفت او بود. که امین این تصمیم و راز باشد و اگر هر اتفاقی بیفتد از همانجا مدیریت کند. مرحوم امام و حاج احمد آقا از طریق اظهارات دوستانی که رفت و آمد داشتند این اطمینان را حاصل کرده بودند و به خصوص آقای [صادق]طباطبایی در این زمینه گزارشات و توضیحات خوبی درباره فعالیتهای آنها داده بود، البته خود آقای حبیبی هم ارتباط خوبی با امام از طریق مکاتباتی که داشت برقرار کرده بود و مشخص بود یک رابطه اساسی دارند. امام وارد پاریس شدند و جلسات تعیین کنندهای هم با دوستانی که آنجا بودند داشتند، یکی از آن افراد آقای دکتر حبیبی بود... امینترین فردی که شایستگی داشته باشد راز هجرت امام به پاریس را در اختیار داشته باشد، آقای حبیبی است.»[۱۰]
دکتر حبیبی لحظه ورود امام به پاریس را اینچنین روایت میکند: «از همان لحظهای که معلوم شد امام به پاریس خواهند آمد، ما در صدد برآمدیم، ببینیم فردا چه هواپیماهایی از عراق به پاریس میآیند و با برخی ضرب و تقسیمها از میان دو هواپیمایی که به پاریس میآمد احتمال دادیم هواپیمایی که در فرودگاه«اورلی» به زمین مینشیند، هواپیمای امام خواهد بود. این حدس فردا نیز به دنبال تلفنی که از میان راه شد، مبدل به یقین گردید. در استقبال از امام تعداد خیلی محدودی بودند. اینها کسانی بودند که از دو سه طریق از ورود امام به پاریس آگاه شده بودند. از لحظهای که حضرت امام را دیدیم که به طرف محل خروج از گمرک می آیند دل در دل ما نبود. حال و روزگاری که من در آن لحظه داشتم وصف ناشدنی است. من چندین بار در دورهای که در خدمت ایشان بودم حالی غیر از حال عادی پیدا کردهام. هیچ کدام از این احوال را با دیگری نمیتوان مقایسه کرد اما حالت آن روز و آن لحظه و آن نگرانی، به گونه ای است که هیچ گاه فراموش نمیکنم. من در این اندیشه بودم که اگر پلیس فرانسه متوجه حضور امام بشود و بداند چه کسی دارد پا به داخل خاک فرانسه می گذارد و جلوی ایشان را بگیرد چه میشود. من نگران بودم که اگر چنین وضعی پیش بیاید همه آنچه من به عنوان نتایج سفر به نظرم رسیده بود، از دست میرود هر چند که یکی دوبار به ذهنم زد که حتی اگر از ورود امام نیز ممانعت کنند باز هم آن را میتوان خیر دانست؛ اما به هر حال و راستش را بخواهید من خودخواهانه نمیخواستم که از فیض دیدار و خدمت به امام -اکنون که فرصتی بینظیر پیش آمده بود- محروم بمانم. امام با آرامش همیشگی خودشان در برابر پلیس گمرک لحظهای توقف کردند، گذرنامه توسط حاج احمد آقا با یکی دیگر از همراهان ایشان به پلیس داده شد، پلیس نگاهی به گذرنامه و عکس کرد و صفحهی مربوط را مهر کرد و امام از آن قسمت رد شدند و در واقع وارد خاک فرانسه شدند، ما با کنترل هیجان خود به خدمت ایشان رسیدیم و با آرامش و بی سر و صدا در سالن فرودگاه به طرف در خروجی حرکت کردیم و سر از پا نمیشناختیم. امام تقریبا ساعت ۲:۳۰ وارد فرانسه شدند و پلیس فرانسه تقریبا ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر از طریق خبر خبرگزاریها از ورود امام خبردار شد. نکتهی جالب توجه این بود که مقامات مختلف فرانسه و حتی آن طور که گفته شد رئیس جمهور فرانسه باورش نمیشده است که امام به طور عادی وارد فرانسه شده اند و فکر میکرد که مثلا ایشان مخفیانه خود را به فرانسه رسانده اند! و گویا از وزارت کشور نیز در این خصوص پرس و جو کرده بود که مرزها را چگونه حفظ میکنید که شخصی چون امام مخفی وارد شده است. البته وی را روشن کرده بودند که قضیه از آن قرار نبوده و فقط حضرات نتوانسته بودند متوجه شوند. آنچه به نظر من میرسید و میرسد این است که این هم یکی از همان اموری است که امام به آن عنوان «الهی» میدهند. بر چشم ها طوری پرده افکنده شده بود که پلیس نتوانست دریابد چه میکند.» [۱۱]
پرواز انقلاب
با قطعی شدن بازگشت امام به ایران در ۱۲ بهمن عدهای نیز توفیق همراهی با امام در این پرواز را یافتند که از جمله آنها مرحوم دکتر حسن حبیبی بود. حبیبی در ایام اقامت امام در نوفللوشاتو عضو حلقه نزدیک امام و از جمله مسئولین بیت ایشان بوده است. وی از حال و هوای خود و همراهان در شب بازگشت و و نیز حالات روحی امام در هواپیما روایتی دست اول و جذاب دارد: «شبی که باید به سوی ایران حرکت میکردیم فرا رسید. هر کس برای خود حالی داشت و عالمی. بعضی میگفتند و میخندیدند، برخی سکوت کرده بودند و بعضی با خبرنگاران آخرین سر و کلهها را میزدند. نوفللوشاتو یکپارچه شور و جنب و جوش بود. تمام خیابان اقامتگاه امام در نور پروژکتورها مثل روز روشن شده بود.
بسیاری از اهالی محل در خیابان بودند. گویا یکی دوسه تا از همسایهها هم برای خداحافظی خدمت امام رسیدند. پلیس تا دندان مسلح بود و مراقب اوضاع. اصولا از زمانی که شاه از ایران خارج شده بود، فرانسه اقدامات امنیتی نسبتا شدیدی را معمول داشته بود ولی آن شب وضع به نحو دیگری بود. نه تنها محل زیر کلید و نگین آنها بود بلکه در تمام مسیر از نوفللوشاتو تا فرودگاه نیز که بسیار هم طولانی بود زیر نظر پلیس بود. مدخل تمام خیابانهایی که مسیر را قطع میکردند توسط پلیس سوار مراقبت میشد. در واقع این خیابانها بسته شده بودند و ما تقریبا تمامی راه را بدون توقف طی کردیم. یک اتومبیل پلیس از جلو میرفت، اتومبیل امام پشت سرش بود و من در اتومبیل بعد بودم. سه چهار اتومبیل از در فرعی فرودگاه وارد شدند و ما همراه با رئیس پلیس محل و مأموران فرودگاه از زیرزمین فرودگاه به سالنی که وصل به راهروی ورود هواپیماست رفتیم. امام چند دقیقهای استراحت کردند و سپس برخاستند و با آرامش و در عین حال چهرهای مصمم چند قدم به طرف خبرنگاران روزنامهها و تلویزیونها پیش آمدند خواستند که آخرین پیام ایشان به دو زبان انگلیسی و فرانسوی خوانده شود. وقتی سوار هواپیما شدیم، امام در صندلی جلوی هواپیما، آرام و متبسم نشستند. کسانی که در خدمت ایشان بودند سر از پا نمیشناختند و هر کس برای این امر دلیلی داشت. بعضیها مثل من پس از سالها به ایران برمیگشتند، این خود توفیقی بود خصوصا در چنین شرایط و اوضاع و احوالی و در خدمت چنین رهبری.
من در این فکر بودم که چه ماجراهایی در پیش داریم و چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد. راستش پیش از آنکه عنان فکر و اندیشه را به دست توسن خیال بدهم برخاستم ببینم امام چه میکند و در چه وضع و حالی نشسته است. امام ساکت و آرام نشسته بودند. از آن گونه آرامشها که به هر دل پریشان و خاطر آشفتهای آرامش و طمأنینه را القا میکند و آدمی را متوجه ماوراء مینماید. من به خودم گفتم بنابراین هیچ خبری نمیشود یا در واقع هر خبری بشود، همان خبر، خیر مطلق است. از این رو به فکر کارهای همیشگی خودم افتادم... برای من گفته بودند که امام شب زنده داری بی سر و صدایش ترک نمیشود. در ذهنم گذشت که پرس و جویی بکنم و ببینم که امشب امام چه میکند. معلوم شد که پس از اندکی استراحت، برخاستهاند و مشغول عبادتاند و دنبالهی فکر قبلیام را گرفتم که این انسان عارف پاک باز دل سوخته حتی در این شرایط نیز، همان است که همواره هست.» [۱۲]
پس از انقلاب
حبیبی که از پس انقلاب و به یمن اعتماد و نزدیکی به امام امت و سالها جَهد در نهضت، بدل به یکی از چهرههای شناخته شده و محبوب انقلاب گشته، در مناصب گوناگونِ نظام جدید ایفاگر نقشهای مؤثری شد. وی در اولین سمت رسمی خود در سال ۱۳۵۸ پس از استعفای دکتر علی شریعتمداری، عهدهدار وزارت علوم و آموزش عالی در دولت موقت مهندس بازرگان میشود. حبیبی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بهمن سال ۱۳۵۸ نیز کاندیدا شد اما توفیقی نیافت. در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری، جریان خط امام با نقش آفرینی حزب جمهوری اسلامی و شهید مظلوم آیتاله دکتر بهشتی، کاندیدای خود را جلالالدین فارسی معرفی کرد تا با رقیبش، ابوالحسن بنی صدر به رقابت بپردازد. اما پس از جنجال جریان لیبرال بر سر کاندیداتوری فارسی و اینکه او ایرانیالاصل نیست و نهایتاً کنارهگیری او از این رقابت، جریانات موسوم به خط امام از جمله حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نیز نهضت آزادی، دکتر حسن حبیبی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرد. نهایتاً در ۵ بهمن و با برگزاری انتخابات، دکتر حبیبی با کسب ۶۷۶ هزار رأی معادل ۴٫۸٪ آراء پس از ابوالحسن بنیصدر و احمد مدنی در رده سوم قرار گرفت. پس از فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹، دکتر حبیبی با دستور ایشان به عضویت این ستاد درآمد. با برگزیده شدن وی به عنوان وزیر دادگستری در دولت دوم میرحسین موسوی، این وزارتخانه که پیش از این از اختیارات خاصی برخوردار نبود و بیشتر حالت ویترینی داشت، شاهد تغییر و تحول شده و نقش فعالی را بر عهده گرفت.
حبیبی در دولتهای اول و دوم مرحوم آیتاله هاشمی رفسنجانی و نیز دولت اول سیدمحمد خاتمی، سمت معاون اولی را بر عهده داشت. از دیگر مناصب ایشان میتوان به عضویت در شورای انقلاب، شورای نگهبان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، هیئتامنای فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران، هیئتامنای کتابخانه مجلس شورای اسلامی، عضو کمیسیون ملّی یونسکو (ایران)، عضو دیوان داوری (لاهه)، ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مدیر گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و ریاست بنیاد ایرانشناسی نیز اشاره کرد.
دکتر حسن حبیبی در چهارمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار علمی معرفی شد. همچنین دو سال پس از درگذشت وی در سال ۱۳۹۳ نشان افتخاری جهادگرِ عرصه فرهنگ و هنر برای سالها فعالیت فرهنگی به خانواده ایشان اهدا شد.
شورای نگهبان
دکتر حسن حبیبی به مدت ۱۲ سال و در دو دوره متوالی طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۰ عضو حقوقدان شورای نگهبان بوده است. ایشان بار اول در جلسه مورخ ۲۵ تیر ۱۳۶۸ در دوره دوم مجلس شورای اسلامی از مجموع ۱۸۶ رأی، با ۱۸۶ رأی حائز اکثریت مطلق آرای نمایندگان جهت عضویت در شورای نگهبان شد. همچنین برای بار دوم و در جلسه مورخ ۲۱ تیرماه ۱۳۷۴ در دوره چهارم مجلس شورای اسلامی با ۱۶۸ رأی نمایندگان، به عضویت شورای نگهبان درآمده و تا تیرماه سال ۱۳۸۰ در این سمت باقی ماند. دکتر حبیبی با خاص خواندن تأسیس شورای نگهبان، اظهار میدارد: «در بسیاری از کشورها، نظر کردن بر قوانین عادی از حیث مطابقت یا عدم مطابقت آنها با قانون اساسی، به شیوهها و روشهای مختلف، وجود دارد. مسئول امر نیز یا دستگاهی است که این کار یکی از وظایف اساسی آن است و یا تأسیسی خاص است که انحصارا به این مهم می پردازد.
شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جمله تأسیسات خاص برای اجرای وظیفه بررسی مغایرت یا عدم مغایرت قوانین با شرع مقدس اسلام و قوانین اساسی است. اعم از آنکه ماهیت و طبع اظهار نظر در خصوص قوانین را فقهی بدانیم و یا آن را بررسی قضایی و در نتیجه یک حکم قضایی تلقی کنیم، در هر حال آنچه مبنا و اساس تصمیم را تشکیل می دهد استدلالهایی است که مبتنی بر مستندات فقهی و حقوقی است و این استدلالها از منطق و روش بحث و بررسی پیروی می کنند. شورای نگهبان در طی سالهای گذشته در مقام انجام وظیفه خود روش ایجاز و اختصار کامل را برگزیده و به مستندات و دلایل خود کمتر اشاره کرده است.
حکومت اسلامی در مقام تقنین و تفسیر حقوقی قوانین و نیز تفسیر قضایی آنها نیازمند آگاهی و تجربههای فقهی و حقوقی صاحب نظران خویش است. متصدیان امور با در دست داشتن نظرات استدلالی شورای نگهبان کار خود را دقیقتر و با سهولت بیشتر سر و سامان می بخشند. علاوه بر این با بررسی اظهارنظرهای مشروح شورای نگهبان و استدلالهای وی، دریافت جمهوری اسلامی ایران از قوانین به وضوح میگراید و این امر نه تنها به استواری و استحکام ریشههای آن در داخل کشور مدد میرساند، که راه را برای گسترش اندیشههای انقلاب و تقنین اسلامی در گوشه و کنار جهان هموار میسازد. از این رو باید امیدوار بود که نظرات شورای نگهبان در آینده با عنایت به این نیاز تدوین و تنظیم گردد.» [۱۳]
حسن حبیبی از منظر یاران
آیتاله شهید دکتر بهشتی سالها قبل از انقلاب و زمانیکه سرپرستی مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده داشت، در سخنرانی خود در نشست ششم اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا که به همت دکتر حبیبی و دوستانش تشکیل شده بود، به خصوصیات شخصی دکتر حبیبی اشاره کرده و میگوید: «من با اجازه ایشان میگویم، این آقای حبیبی عزیز ما، ایشان هشت سال است که گوشت نمیخورند... ولی ماشاءالله یک آقایی هستند خیلی سالم، آب و رنگدار، شوخ و شنگ و یک انسانی که انسان از انس با او لذت میبرد. چه عیب دارد به اینکه ما هم در انجمنهامان.... بتواند افراد این جوری داشته باشد. التزام به امور مذهبی، التزام به اجتناب از محرمات، التزام به ادای واجبات و...» [۱۴]
مرحوم آیتاله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سؤالی مبنی بر چرایی انتخاب دکتر حبیبی به معاون اولی خود اظهار داشته است: «اگر با شخصیّت دینی، انقلابی، علمی، فرهنگی و سیاسی آقای دکتر حبیبی و برنامههای آغاز دولت سازندگی آشنایی داشته باشید، انتخاب ایشان به عنوان معاون اول را یک انتخاب احسن و اصلح میبینید. جنگ تمام شده بود و کشور که تا آن زمان از نداشتن یک برنامه بلند مدت و حتی کوتاه مدت رنج میبرد و درگیر روزمرگی بود، نیاز به همدلی، همراهی، همگرایی و همکاری همه گروهها و افراد داشت و بهترین سیاست در بُعد داخلی و انتخاب همکاران برای دولت، رعایت اعتدال رفتاری و گفتاری بود و با این مشخصات و ویژگیها، دکتر حبیبی برجستهترین مصداق بود. شخصیت حقیقی و حقوقی ایشان به گونهای بود که برای همه گروههای سیاسی قابل احترام بود و سرمایه مهمی که ایشان داشت، سابقه مبارزاتی و وفاداری به آرمانهای انقلاب اسلامی، آشنایی کامل به قانون اساسی و تجربه کار در وزارتخانههای متعدد و کسب اعتماد و اطمینان مسؤولان عالیرتبه بود. اگر این ویژگیها را در کنار خصوصیات مدیریتی او قرار دهید، متوجه میشوید که بهترین گزینه برای معاون اولی دو دوره دولت من و حتی در دولت آقای خاتمی ایشان بود.» [۱۵]
حجت الاسلام سیدمحمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات با اشاره به سجایای اخلاقی دکتر حسن حبیبی در وصف وی میگوید: «آقای حبیبی یک انسان وارسته، معتقد، متدین و گریزان از مقام و نام بود یک مقلّد جدی و یک مومن واقعی به آرمان امام راحل بود و اگر تشخیص میداد امام نظریهای دارند آن نظریه را میپذیرفت و تا نهایت آن میرفت اما جنجال و هیاهو نمیکرد، داد نمیزد و خیلی آرام و راحت تکلیفش را انجام میداد و به نتیجهای که حاصل میشد خوشبین بود.»[۱۶]
دکتر غلامعلی حداد عادل نیز خدمات و عشق حبیبی به ایران و فرهنگ ایرانی را چنین میستاید: «دکتر حبیبی در همة مشاغل و مسئولیتها منشأ اثر بود. پرکاری و دوری از افراط و تفریط و جدال و جنجال منش و روش او بود. وی، با سجایای خاصی که داشت، توانسته بود از همکاری طیف وسیعی از افراد در طول سیوچهار سال خدمت خود بهرهمند شود. حبیبی به فرهنگستان زبان و ادب فارسی عشق میورزید از آن جهت که به ایران و فرهنگ ایران عشق میورزید و زبان و ادب فارسی را آئینة صیقلی این فرهنگ میدانست و البته این تنها جلوة فرهنگ ایران اسلامی نبود که حبیبی بدان اهتمام داشت. هرجا نام ایران در میان بود و پای ایران به میان کشیده میشد حبیبی غیرتمندانه و هوشمندانه وظیفهای را برعهده میگرفت. تنها خداست که میداند او چه خدمتها به فرهنگ این کشور کرده است. [۱۷]
دکتر احمد جلالی نماینده پیشین ایران در یونسکو در وصف پرهیزکاری مرحوم حبیبی آورده است: «دولتمردی که سرمایهای ستودنی از فرهنگ داشت و انگیزهای به یاد ماندنی برای خدمت. مسلمانیاش بیرنگ و ریا، و امضاء پای دل نوشتههایش «بندهی خدا». در هوای مسلمانی مشتاقانه نفس میکشید. به ایران عشق بل غیرت و تعصب میورزید؛ دلبستهی دلپذیریهای فرهنگ و ادب این کهن بوم بود... شخصیتش افراط را پس میزد. اهل تعادل بود بل نماد آن... واقع بین بود، یعنی که از هیچ چاهی بیش از آنکه آب دارد نمیتوان کشید... او توانست از حواشی فرصت کش و مردافکنِ دولتمردی، تا آنجا که میشد، بگریزد و در خدمت درآویزد. پشتوانهی او در این آویز و گریز، پرهیز بود. پرهیزی مردی بود حبیبی.» [۱۸]
درگذشت
سرانجام دکتر حسن حبیبی که در پی یک دوره کسالت طولانی در بخش CCU بیمارستان فرهنگیان تهران بستری بود، در ساعت ۱ بامداد روز پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱ جان به جانآفرین تسلیم نموده و به ملکوت اعلی پیوست. پیکر ایشان روز بعد و پس از تشییع از مقابل بنیاد ایرانشناسی در حرم مطهر حضرت امام خمینی(ره) به خاک سپرده شد. بر روی سنگ قبر وی نوشته شده است: فرزند باقر و فاطمه.
حضرت آیتاله خامنهای رهبر معظم انقلاب در پیامی به مناسبت رحلت ایشان مرقوم فرمودند:« با دریغ و تأسف، خبر درگذشت یار دیرین انقلاب و دانشمند متعهد، مرحوم مغفور آقای دکتر حسن حبیبی رحمةالهعلیه را دریافت کردم. ایشان مؤمنی صادق و پارسا و خَدوم بود. تاریخچهی خدمات وی به نظام جمهوری اسلامی از پیش از انقلاب و به هنگام تدوین پیشنویس قانون اساسی آغاز شده و در طول سالهای متمادی در عضویت شورای انقلاب و سپس برعهدهگرفتن مسئولیتهای بزرگ دیگر ادامه یافته است. بیماری جانکاه و طولانی وی، صبر و تسلیم و توکل او را نیز بر فهرست مزایای شخصیتی وی افزود و امید است رحمت و مغفرت و رضوان الهی شامل حال ایشان گردد. لازم میدانم به همسر گرامی و باوفای ایشان و دیگر بازماندگان و نیز به همکاران و علاقمندان به آن فقید سعید تسلیت خویش را تقدیم نمایم.»
............................................................................................................
منابع:
۱- زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد فرهیخته مرحوم دکتر حسن حبیبی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص ۲۰۵ و ۲۰۶ - یک حرف از هزاران، اطلاعات، ص ۳۸۷
۲- یک حرف از هزاران، ص ۳۸۸
۳- همان، ص ۳۹۲
۴- زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد فرهیخته مرحوم دکتر حسن حبیبی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص ۲۲۰
۵- همان،ص۲۲۳
۶- روزنامه کیهان- ۱۱ شهریور ۱۳۵۸
۷- خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ج. ۳صفحه ۱۳۱-۱۳۲
۸- گذری بر تدوین قانون اساسی، نشریه حقوق اساسی، سال اول، شماره اول، ص ۱۲۵-۱۲۳، پائیز ۱۳۸۲
۹- هفته نامه آسمان، ۲۴ بهمن ۱۳۹۱
۱۰- همان
۱۱- دیدار در پاریس، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر،ص۱۲۳ تا ۱۲۵
۱۲- همان،ص۱۴۰ تا ۱۴۳
۱۳- زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد فرهیخته مرحوم دکتر حسن حبیبی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص ۲۵۳ و ۲۵۴
۱۴- تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا (۱۳۶۰ – ۱۳۴۴)، انتشارات اطلاعات – ۱۳۸۶، صفحه ۳۰۱
۱۵- مهرنامه، شماره ۲۹
۱۶- هفته نامه آسمان، ۲۴ بهمن ۱۳۹۱
۱۷- روزنامه اطلاعات- چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۲
۱۸- روزنامه اطلاعات - سهشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۱