محمد هادی زرافشان*
در دیدگاه امام خمینی (ره) تبلیغات بهطور کلی و بهویژه تبلیغات دینی و فرهنگی، امر بسیار مهم و حساسی تلقی شدهاست[1] و [2] که دین مبین اسلام از بدو ظهور خود بر آن پافشاری کردهاست؛[3] چرا که از نظر ایشان، «تبلیغات اساس کار و موجب تشتت و یا انسجام یک ملت است».[4] ایشان حتی سلاح تبلیغات را «برندهتر از کاربرد سلاح در میدانهای جنگ»[5] میدانند و با توجهدادن به این موضوع که «دنیا با تبلیغات حرکت میکند. آنقدری که دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده میکنند، از طریق دیگری نمیکنند»،[6] تبلیغات را در عصر حاضر دارای اولویت خاصی میدانند.[7]
اما حضرت روحالله (س) با توجه به شناخت دقیق و ویژهای که در مورد سازوکارهای قدرتپرستانه نظامهای سیاسی شرقی و غربی داشتند، به تبلیغات شرقی و غربی هم به عنوان جزئی از این فرایند نفسانی با دیده تردید مینگرند و حتی آن را موجب اغفال مردم میدانند: «تمام تبلیغات برای بهدستآوردن قدرت است. تبلیغات شرق و تبلیغات غرب، تمامش آلوده به آن هواهای نفسانی است که انسان هرگز سیر نمیشود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خیلی شیرین، مردم را اغفال میکنند».[8] ایشان بهتبع، از تبلیغات گسترده انتخابات ریاست جمهوری در این نظامها و صرف مبالغ زیاد برای این امر نیز با لحنی مذمتآلود سخن به میان میآورند، آنجا که میفرمایند: «اینقدر تبلیغات میکنند این رؤسای جمهور، وقتی که میخواهند ... {انتخاب} بشوند، اینقدر خرج میکنند، اینقدر تبلیغات میکنند، از یک ماه – دو ماه قبل، پولهای گزاف خرج میکنند و تبلیغات زیاد – راست و دروغ – تا اینکه یک عده مردم را جمع کنند و رأی بدهند».[9] امام (ره) این شیوه تبلیغات انتخاباتی را در نظام جمهوری اسلامی بیمعنا میدانند؛ چرا که اصولاً «در جمهوری اسلامی مقاماتی که در رژیمهای دیگر مطرح است و برای تحصیل آن دست به همه نوع فعالیت مشروع یا غیرمشروع میزنند، مطرح نیست و اساساً این مقامات ارزشی ندارد، مگر آنکه خدمت به خدا و خلق خدا باشد».[10] ولی با این وجود، ایشان در نظام جمهوری اسلامی هم به مردم انظار میدهند که «تحت تأثیر تبلیغات واقع نشوند»[11] و با «مطالعه دقیق در سوابق اشخاص و گروهها»،[12] «خودشان با موازین اسلامی، اشخاص صحیح را انتخاب کنند»؛[13] چرا که همواره ممکن است «تبلیغات برای اشخاص که به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد ندارند ... و اکنون خود را هوادار اسلام جا میزنند، در قشری از ملت و جوانان پاکدل تأثیر کند و آرای مقدس خود را به کسانی دهند که به نفع اجانب، با اسلام و جمهوری اسلامی مخالفت اساسی دارند».[14]
با این وجود، امام خمینی (ره) با تذکر این اصل اساسی که «باید توجه داشت که هدف از انتخابات در نهایت، حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات، حریم مسائل اسلامی رعایت نشود، چگونه منتخب، حافظ اسلام میشود؟»[15] و در نتیجه «اگر احتمال بدهیم که به واسطه تبلیغات انتخاباتی ما، اسلام و جمهوری اسلامی در خطر است، باید آنجور تبلیغاتی که خطرناک است، دست از آن برداریم، برای اینکه ضد اسلام است و گاهی با اسم اسلام یا با توهم اسلامیبودن، یک اموری انجام میگیرد که بر خلاف اسلام است»،[16] «حق تبلیغات صحیح»[17] را برای همه کاندیداها و طرفدارانشان به رسمیت میشناسند، به نحوی که «هیچ کس نمیتواند جلوگیری از این حق نماید»[18] و حتی مردم را به «فعالیت صحیح قانونی و شرعی انتخاباتی»[19] برای کاندیدای مورد نظرشان، تشویق مینمایند. اما ایشان الزاماتی را نیز برای تبلیغات انتخاباتی در نظر میگیرند که انتظار دارند کاندیداها و طرفدارانشان آنها را مراعات نمایند:
1. رعایت اخلاق اسلامی – انسانی[20] و چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیه اسلامی[21]
2. خودداری از هرگونه انتقادِ موجب اختلاف و هتک حرمت[22] و توهین به مخالفان یا تضعیف آنها[23] و [24]
3. رعایت کمال آرامش در تبلیغات[25]
4. داشتن تفاهم، صمیمیت و اخوت اسلامی نسبت به یکدیگر[26] و لطمه نخوردن به دوستی و برادری[27]
5. احتراز از تفرقه، تشتت، کدورت،[28] کوبیدن یکدیگر، ایجاد دودستگی زیاد در جامعه[29] و مردم را به جان هم انداختن[30]
6. جلوگیری از کارهای مخالف شئون اسلام[31]
7. افشاگری نکردن[32]
8. خودداری از نسبت دادن خود به ایشان جهت تأیید خود یا رد دیگران[33] (مثلاً با استفاده از عکس امام)[34]
9. ممنوعیت استفاده از سهمین و وجوه شرعیه در تبلیغات انتخاباتی[35]
10. تبلیغ نکردن خارج از حدود، زمان و مکان مجاز (مثلاً در روز رأیگیری و حوالی صندوق رأی)[36] و [37]
نهایتاً همه این موارد را میتوان در این کلام حضرت روحالله (س) خلاصه کرد که «لازم است تبلیغات، موافق مقررات دولت باشد».[38]
پینوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
* کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه علامه طباطبایی.
[1] - صحیفه امام خمینی (ره)، ج 15، ص 322.
[2] - همان، ج 17، ص 243.
[3] - همان، ج 16، ص 250.
[4] - همان، ج 15، ص 361.
[5] - همان، ج 16، ص 113.
[6] - همان، ج 17، ص 243.
[7] - همان، ج 16، ص 250.
[8] - همان، ج 14، ص 66.
[9] - همان، ج 7، صص 266 و 267.
[10] - همان، ج 18، ص 337.
[11] - همان، ج 12، ص 278.
[12] - همان، ص 178.
[13] - همان، ص 278.
[14] - همان، ص 178.
[15] - همان، ج 21، ص 11.
[16] - همان، ج 18، ص 178.
[17] - همان، ص 337.
[18] - همان، ص 337.
[19] - همان، ص 337.
[20] - همان، ج 12، ص 12.
[21] - همان، ج 21، ص 11.
[22] - همان، ج 12، ص 12.
[23] - همان، ج 17، صص 133 و 134.
[24] - همان، ج 18، ص 337.
[25] - همان، ج 12، ص 12.
[26] - همان، ص 12.
[27] - همان، ج 21، ص 11.
[28] - همان، ج 12، ص 12.
[29] - همان، ج 18، ص 172.
[30] - همان، ص 173.
[31] - همان، ج 21، ص 11.
[32] - همان، ج 18، ص 337.
[33] - همان، ج 12، ص 12.
[34] - همان، ص 118.
[35] - همان، ج 18، ص 483.
[36] - همان، ج 12، ص 278.
[37] - همان، ج 18، صص 380 و 381.
[38] - همان، ص 337.