پاسخ به این سؤال مقدر در اذهان که «چه ضرورتی برای طرح مجلس تراز انقلاب در دهه چهارم انقلاب اسلامی وجود دارد؟»، حائز اهمیت است که در این فصل از کتاب تلاش میکنیم به آن بپردازیم. علاوه بر اهمیت و جایگاه والای مجلس شورای اسلامی، ضرورت وجودی مجلسی در تراز انقلاب اسلامی، مسئلهای مهم و در خور بررسی است. این ضرورت از دو مؤلفه اساسی ناشی میشود؛ وضعیت کنونی و آینده جمهوری اسلامی ایران و تغییر جنس و ماهیت تهدیدات نظام سلطه علیه انقلاب اسلامی.
الف- اوضاع کنونی و آینده
انتخابات مجلس نهم در وضعیتی برگزار میشود که جمهوری اسلامی ایران از حیث داخلی، منطقهای و بینالمللی در موقعیت ویژهای قرار دارد.
1- اوضاع داخلی
از یک سو انقلاب اسلامی در دهه چهارم عمر خویش، یعنی دهه پیشرفت و عدالت قرار دارد و باید گامهای بزرگی در این عرصه برداشته شود. از سوی دیگر، نظام جمهوری اسلامی در حال اجرای طرحهای بزرگ توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی در سطح ملی است که نیاز به قوه مقننهای قدرتمند، فهیم و آگاه دارد.
گذر از گام سوم به گام چهارم انقلاب، نکته دیگری است که اوضاع داخلی کنونی و آینده ایران اسلامی را تحتالشعاع انتخابات مجلس نهم قرار میدهد. چند سال پیش، مقام معظم رهبری فرایند تکاملی انقلاب اسلامی را در پنج مرحله ترسیم کردند و فرمودند:
«فرایند تحقق هدفهای اسلامی، یک فرایند طولانی و البته دشواری است. بهطور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک میشود؛ اما تحقق آنها، بسیار طولانی است. قدم اول که پرهیجانتر و پرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. کار آسانی نبود؛ لیکن این آسانترین است. قدم بعدی، ترتب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی، که گفتیم نظام اسلامی یعنی هندسه عمومی جامعه، اسلامی بشود؛ که این هم شد. قدم بعدی که از اینها دشوارتر است، ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیأت وزیران؛ یعنی مجموعه کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. ما باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شویم. این مشکلتر از مراحل قبلی است... ما الآن در این مرحله قرار گرفتهایم و باید دائم تلاش ما این باشد. اگر نماینده مجلسیم، اگر عضو دولتیم، اگر از مسئولان قضایی هستیم، اگر روحانی هستیم، هر کجا قرار داریم، اولین و مهمترین وظیفه را اصلاح کار خود بدانیم؛ ... اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است. پس تشکیل دولت اسلامی، مرحله سوم است. بعد از این مرحله، مرحله تلألؤ و تشعشع نظام اسلامی است؛ یعنی مرحله ایجاد کشور اسلامی. اگر این مرحله بهوجود آمد، آنوقت برای مسلمانهای عالم، الگو و اسوه میشویم: «لتکونوا شهداء علی الناس.» اگر توانستیم این مرحله را بهسلامت طی کنیم - که از همت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست - آنوقت مرحله بعدی، ایجاد دنیای اسلام است. ببینید؛ فرایند تحقق نظام اسلامی، همینطور قدمبهقدم به نتایج نهایی خود نزدیک میشود.»[1]
گذار موفقیتآمیز از مرحله سوم انقلاب به مرحله چهارم آن و هم ورود به دهه پیشرفت و عدالت الزامات و پیشنیازهایی دارد که داشتن نهادها و ساختارهای انقلابی و متعهد و متخصص حداقلهای آن است.
از منظری دیگر، امروزه انتخابات از حیث کارکرد امنیتی هم دارای اهمیت شده است. برای مثال، سال 1388 که سال برگزاری انتخابات ریاست جهوری در ایران بود، راهبرد غربیها تأثیرگذاری بر فرایند و نتایج انتخابات متناسب با منافع غرب تعریف شده بود. در داخل ایران، متأسفانه نتایج انتخابات از سوی دو نفر از کاندیداها پذیرفته نشد و پس از اعلام نتایج انتخابات با القای تردید و شبهه در سلامت انتخابات، مانور جمعیتی و لشکرکشی خیابانی در مقابله با نظام شکل گرفت و چندین ماه کشور را درگیر فتنهای پیچیده با طراحی و حمایت دولتهای خارجی کرد که با یاری خدای متعال و رهبری و مدیریت هوشمندانه مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) و بصیرت و اقدام ملت ایران، فتنه مهار شد و به شکست انجامید.
چالشهای سیاسی – امنیتی بهوجود آمده در انتخابات سال1388 از یک طرف و موفقیت جمهوری اسلامی در مقابله و مهار آن چالشها دشمن را به این باور رسانده که همچنان نتایج انتخابات در ایران برای کشورهای غربی هم متفاوت ارزیابی شد. بر همین اساس، میتوان گفت نتایج انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی برای پیشبرد آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی همچنین استمرار حرکت بیداری اسلامی، پایداری و ایستادگی در برابر زیادهخواهی و فشارهای غرب در موضوعاتی چون مسئله هستهای و دفاع از حقوق ملت مسلمان و مظلوم فلسطین میتواند متفاوت باشد. همانگونه که مقام معظم رهبری درباره این انتخابات فرمودند:
«امسال ما در آخر سال، انتخابات را داریم. انتخابات همیشه در کشور ما تا حدودی یک حادثه چالشبرانگیز است. اگرچه در مقایسه با انتخاباتهایی که در بعضی از کشورهای دنیا چه کشورهای بهاصطلاح پیشرفته و چه بعضی از کشورهای دیگر برگزارمی شود که تویشان چه خباثتها، چه خیانتها، چه درگیریها، حتی چه کشت و کشتارها اتفاق میافتد، بحمدالله این حوادث در کشور ما نیست؛ اما بالاخره یک چالشی است، مردم را متوجه میکند. مراقب باشید این چالش به امنیت کشور صدمه نزند. انتخابات که مظهر حضور مردم است، مظهر مردمسالاری دینی است، باید پشتوانه امنیت ما باشد. نباید اجازه داد که این چیزی که ذخیره امنیت است، پشتوانه امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند. دیدید، حس کردید، از نزدیک لمس کردید آن وقتی را که دشمنان میخواهند از انتخابات علیه امنیت کشور سوء استفاده کنند. باید همه مراقب باشند، همه بههوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سیاسی، کسانی که میتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند از انتخابات مانند یک نعمت الهی پاسداری کنند.»[2]
در این چارچوب ضرورت دارد اوضاع داخلی و خارجی در آستانه انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی به شیوهای روشمند و عمیق، از سوی صاحبنظران بررسی شود. پژوهشگران، چالشهای احتمالی و آسیبپذیریهای امنیتی آن انتخابات را پیشبینی و مورد توجه قرار دهند. برای بهرهگیری از این فرصت پیش رو که نمایش مردمسالاری دینی در کشور و پشتوانه نظام است، بهتر از گذشته اندیشهورزی شود.
2- اوضاع منطقهای
هانتینگتون بیان مستدلی در مورد بیداری و قدرتیابی جهان اسلام دارد. وی در یکی از فصلهای کتاب خود، اطلاعاتی کمی و آماری ارائه میکند که بر اساس آن، جهان اسلام چه از نظر جمعیتی و چه از نظر مالی و چه از لحاظ آگاهیهای اجتماعی، در حال چنان رشدی است که میتواند در بسیاری موارد، سیادت و سیطره تمدن غربی را به مخاطره افکند، از اینرو، او بهصراحت مینویسد که قرن آینده قرن محمد(ص) خواهد بود.
آنچه هانتینگتون هشدار میداد و تلاشهایی که آمریکا و متحدان آن در دو دهه اخیر برای مهار و سرکوب آن انجام دادند، سرانجام نتوانست از رشد اسلامگرایی جلوگیری کند. در عوض، سقوط دولتهای دیکتاتوری حامی غرب و آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا و جایگزین شدن حکومتهای اسلامی و همچنین تعمیق بیداری اسلامی، باعث شد تا آمریکا و غرب به این باور برسند که این منطقه حیاتی و هارتلندی نهتنها در حال خارج شدن از دست آنهاست؛ بلکه در این میان، نفوذ و قدرت ایران بهطور طبیعی افزایش خواهد یافت و با توجه به تجربههای افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، خاورمیانه در مدیریت ایران قرار خواهد گرفت.
از نظر غربیها و بهویژه آمریکا و صهیونیستها، تغییر الگوهای دوستی و دشمنی، اولین پیامد مهم و اساسی بیداری اسلامی و روی کار آمدن دولتهای اسلامگرا در منطقه است؛ بدین معنی که دشمنی علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی رو به تزاید خواهد نهاد و معاقباً دوستیها با ایران افزایش خواهد یافت. همچنین به اعتقاد آنها به تناسب تغییر در الگوهای دوستی و دشمنی، چشمانداز محیط امنیتی منطقه نیز دستخوش تحول بنیادی خواهد شد. بر این اساس، محیط ژئوپلتیکی منطقه شاهد بلوکبندیهای جدید در چارچوب الگوهای دوستی و دشمنی جدید خواهد بود. آنچه اهمیت این تغییرات را حساس و زیاد میکند، نقش و جایگاه ایران در این بلوکبندیهاست. در همین راستا، برگزاری کنفرانس بیداری اسلامی در ایران و شرکت شخصیتهای اندیشمند و تأثیرگذار در قیامهای مردمی منطقه و بیانیه پایانی این کنفرانس در کنار حضور رهبری و هدایت مستقیم ایشان، برای آمریکاییها این پیام را بهدنبال داشته که شرایط و زمینههای بلوک بندیهای منطقه در آینده، تغییر خواهد کرد و با مرکزیت ایران شکل خواهد گرفت و آنها نیز باید مانند انگلیسیها در دهه 1970 از منطقه خاورمیانه خداحافظی کنند.
بنابراین، بیداری اسلامی به وقوع پیوسته در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، تغییر نظامهای سیاسی موجود در این کشورها از الگوهای غربی به الگوی اسلامی، تغییر الگوهای دوستی و دشمنی و تغییر بلوکبندی قدرت و تولد قدرت بلامنازع ایران اسلامی از دل این تحولات، بخشی از اوضاع منطقهای است که جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته است. مسلماً این اوضاع میتواند هم قدرت ایران را افزایش و هم آن را کاهش دهد. این امر به مدیریت و چگونگی هدایت این تحولات بستگی دارد. بدون تردید، مجلس یکی از نهادهای بسیار تأثیرگذار بر چگونگی مدیریت این تحولات است. اگر مجلسی در تراز انقلاب شکل بگیرد و میراثدار قاطعیت و شجاعت انقلابی باشد، میتواند بر پیگیری آرمانهای انقلاب در محیط پیرامونی اثر جدی بگذارد در غیر اینصورت میتواند این حرکت را کُند کند یا حتی آن را به چالش بکشد که در وهله اول این امر بستگی به شناخت نمایندگان مجلس آتی از تحولات و تغییر آرایش سیاسی جهانی دارد.
برای مثال، یک نماینده تراز انقلاب باید بداند که محیط امنیتی خاورمیانه با ظهور بیداری اسلامی و قیام مردمی با دگرگونی بیسابقهای روبهرو شده و به تبع آن،آمریکا و برخی قدرتهای غربی به همراه برخی کشورهای منطقه، سناریوهایی را برای مدیریت تحولات محیط امنیتی خاورمیانه طراحی کردهاند که بهطور حتم، مرکز ثقل همه این طراحیها ایران است؛ زیرا غرب به محوریت آمریکا علت تمام شکستهای خود را ایران اسلامی و قدرت الهامبخشی آن میداند.
اما از آنجا که در اوضاع فعلی، آمریکاییها از قدرت و اقتدار لازم برای برخورد سخت و نیمهسخت با ایران برخوردار نیستند، تلاش میکنند در راستای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و همچنین فرافکنی مشکلات داخلی از جمله انحراف افکار عمومی داخلی و خارجی از جنبش تسخیر والاستریت که چند ماهی است به معضلی برای ایالات متحده و دیگر کشورهای اروپایی تبدیل شده، از فرصت انتخابات مجلس نهم ایران بهرهبرداری کنند. غرب در اوضاع فعلی، انتخابات پیش روی ایران را بهترین فرصت برای اقدام علیه جمهوری اسلامی تلقی میکند؛ از اینرو تلاش میکند در وهله اول، نیروهای منسوب و طرفدار خود را به مجلس بفرستد و اگر موفق به این امر نشد، انتخابات را به چالشی امنیتی برای نظام اسلامی تبدیل کند. به همینخاطر، ترسیم اوضاع منطقهای که در آن قرار داریم، ضرورت داشتن مجلسی در تراز انقلاب اسلامی را مبرهن و روشن میسازد.
3- اوضاع بینالمللی
آغاز قرن جدید میلادی با تحولات متعددی در عرصه بینالمللی همراه بود، تحولاتی که در سالهای بعد و بهویژه با پایان یافتن دهه اول از این قرن، چهره خود را به نمایش گذاشت. در این دوران بهطور مشخص تقابل و تعارض نوین نظام لیبرال سرمایهداری، از یک نزاع درونتمدنی به یک تقابل بین تمدنی با تمدن اسلامی ورود کرد و کانون تغییرات در ساختار بینالملل، از اروپای دوران جنگ سرد به خاورمیانه و جهان اسلامی منتقل شد. در این میان، آمریکا که تنها ابرقدرت در نظام بینالملل بود، مهمترین دغدغههای خود را در خاورمیانه تعریف کرد، منطقهای که در آن جمهوری اسلامی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است.
تقابل میان ایران و آمریکا در موارد مختلف نتایج گوناگونی را بهدنبال داشته است، این نتایج در اکثر موارد بهنوعی با تفوق جمهوری اسلامی ایران همراه بوده و دوران گذار نظام بینالملل را در راستای تقویت این کشور نشان میدهد. دو جنگ اصلی در جهان اسلام که از سوی آمریکا صورت گرفته، به تقویت گروههایی انجامیده که به میزان قابل توجه متأثر از ایران محسوب میشوند. همچنین جنگ نیابتی و سرنوشتساز حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی پس از عقبنشینی این رژیم از جنوب لبنان و پیروزی قاطع حزبالله، به تقویت موضع ایران انجامیده است. مجموعه تلاشهای آمریکا برای توقف برنامه هستهای ایران، تاکنون نتوانسته است به برآورده شدن منافع این کشور منجر شود و این به معنای ناتوانی آمریکا در وادارسازی مؤثر از جایگاه برتر است. مجموعه تلاشهای ایالات متحده در راستای تضعیف نظام سیاسی در ایران که در اوج خود با حوادث سال 1388 همراه میشود، در تمامی موارد از سوی جمهوری اسلامی واپایش(کنترل) شده و به تقویت این نظام در حوزه داخلی و خارجی انجامیده است.
بروز بیداری اسلامی که تاکنون توانسته برای مجموعه مؤلفههای اصولی جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف سیاسی و فرهنگی، مصادیق مثبت بینالمللی ایجاد کند، از جمله مهمترین نشانههای تقویت ایران در عرصه بینالمللی است. بیداری اسلامی با سقوط نظامهای وابسته به غرب و بازتولید گفتمان اسلامگرایی بهعنوان بدیل ایدئولوژیک گفتمان غربی در جهان اسلام، نشانگر توسعه حوزه تأثیرگذاری ایران در منطقه وسیع اسلامی و عربی است که با مجموعه دستاوردهای خود تاکنون، موضع برتر جمهوری اسلامی را در رقابتهای منطقهای بهخوبی نشان میدهد و گویای تغییر در نظام سلطهآمیز حاکم بر منطقه در راستای کاهش نقش ایالات متحده آمریکا است.
با نگاهی به وقایع اتفاقیه در اوضاع کنونی منطقه و جهان و مجموعه تلاشهای نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران و مجموعه نتایجی که در سرانجام هریک از این تلاشها حاصل شده، میتوان یک روند خاص را برای جمهوری اسلامی ترسیم کرد که بهطور مشخص به تقویت موضع این کشور در مقابله با دشمنان خود انجامیده است. روندی که به نظر میرسد به سمت نوعی موازنه قوای منطقهای میان جمهوری اسلامی ایران و نظام مداخلهگر ایالات متحده آمریکا در حرکت است. موازنهای که در صورت وقوع، پیامدهایی همچون: کاهش چشمگیر قدرت آمریکا در منطقه؛ ارتقای جایگاه ایران به یک ابرقدرت منطقهای؛ و ایجاد درجهای از ثبات در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را در پی خواهد داشت.
از دیگر مسائل و شرایط بینالمللی که در آستانه انتخابات مجلس نهم و ضرورت تکوین مجلسی در تراز انقلاب اسلامی باید مورد بررسی قرار گیرد، وضعیتشناسی غرب به محوریت آمریکاست. امروز غرب از یک سو با بحرانهای مختلف و متعددی نظیر: بحران سرمایهداری، بحران ایدئولوژی و گرایش آن از غرب به شرق، بحران معنویت، بحران اقتدار، بحران رکود اقتصادی، بحران قدرت و گرایش آن از غرب به شرق دست به گریبان است و از سوی دیگر، با توجه به تحولات اخیر در منطقه بهویژه بیداری اسلامی ملتهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا به تأسی از انقلاب اسلامی، ارتقای درجه موقعیت ایران در راهبردهای امنیتی و ملی خود را ملاحظه و ابراز نگرانی میکند. آمریکا با توجه به چالشهای داخلی و منطقهای که سلطه و نظم مورد نظر آن را در سطح منطقهای و جهانی هدف قرار داده، جمهوری اسلامی ایران را مقصر اصلی و در مرکز ثقل این دگرگونی میبیند؛ از اینرو به تناسب این وضعیت، اهداف چند منظورهای را در قبال ایران دنبال و بهجد تلاش میکند تمام ظرفیتهای خود را برای هجمه به ایران به کار بگیرد. در این راستا همانطور که یکی از استراتژیستهای آمریکایی(فرید زکریا، سردبیر مجله نیوزویک) گفت، ایالات متحده از «استراتژی ترکیبی» علیه ایران استفاده میکند. در این راستا دم دستترین تحولی که میتوانند در بستر آن، علیه انقلاب اسلامی اقدام کنند و به ایفای نقش بر ضد منافع و امنیت ملی ایران بپردازند، انتخابات پیش رو است.
البته بسیاری از تحلیلگران مسائل جهانی معتقدند نتیجه نهایی بحران اقتصادی و سیاسی و جنبش اعتراضی والاستریت در غرب منجر به سقوط سرمایهداری و افول قدرتهای غربی بهویژه آمریکا در جهان خواهد شد. چنانچه مقام معظم رهبری میفرمایند: «ممکن است حکومت آمریکا با شدت عمل، این جنبش اعتراضی را سرکوب کند؛ اما نمیتواند ریشههای آن را از بین ببرد. ریشههای این حرکت در آینده آنچنان گسترش خواهد یافت که نظام سرمایهداری آمریکا و غرب را زمین خواهد زد.»
با این حال، فروپاشی و پایان امپراطوری آمریکایی از یک سو و جابهجایی قدرت از غرب به شرق از سوی دیگر، موضوعی است که از سالها قبل مورد توجه نظریهپردازان جهان بوده و نظریههای مختلفی در مورد چگونگی و زمان این رویداد عظیم ذکر شده است. اولین مورد، پیشبینی امام راحل(ره) است که در نامه به گورباچف، اندیشه لیبرالیسم غربی را هم مانند مارکسیسم یک اندیشه از بین رفتنی دانستند و به گورباچف تأکید کردند «مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و خواهد کشاند... در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید... در زمینه اقتصاد دنبال باغ سبز دنیای غرب نروید، گرههای کور اقتصادی را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل نکنید.» رهبر معظم انقلاب نیز پیشبینی کرده بودند که آنچه غرب باید نگران آن باشد، تبدیل شدن فروپاشی اقتصادی به فروپاشی اجتماعی و سیاسی است و این روندی محتوم است. مبانی تمدنی که 300 سال است بر محور تعقیب بیقیدوشرط هوی و هوس و انکار فضیلتهای اجتماعی مانند عدالت و خیر بنا شده، در حال فرو ریختن است. نوبت بعدی از آن آمریکاست. مسئله فقط زمان است نه چیز دیگر.
در سالهای اخیر افرادی مانند برژینسکی، مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا نیز به این امر توجه داشته و براساس شواهدی ذکر کرده بود که مرکز ثقل سیاسی و اقتصادی جهان از اقیانوس اطلس شمالی به آسیا و اقیانوس آرام در حال تغییر است. «جوزف ساموئل نای»، مبتکر تئوری قدرت نرم نیز این باور را پذیرفته و در کتاب جدید خود تصریح دارد که در حال حاضر دو انتقال بزرگ قدرت در حال وقوع است که یکی از آنها انتقال قدرت از غرب به شرق است؛ در این میان، بحران مالی جهانی به این تغییر سرعت بخشیده است. در همین راستا، مدودوف رئیسجمهور روسیه، بحران مالی 2008 را نشانهای از پایان رهبری آمریکا نامید.
فوکویاما نیز ریشه بحران مالی اخیر را نه بحران مسکن سال ٢٠٠٥ بلکه در ذات نظام لیبرال سرمایهداری یاد کرد. در واقع نظام سرمایهداری غربی که با تجمیع ثروت در دستان تعداد محدودی از افراد جامعه باعث نابودی اقشار متوسط و ضعیف شده و زمینه را برای سلطه این تعداد محدود بر بخش وسیعی از جامعه فراهم آورده است، بر همین اساس، تحلیلگران معتقدند که اعتراضات در مقابل والاستریت نهتنها آغاز حرکت عمومی در این کشور به سیاستهای عمومی دولت است؛ بلکه آغاز حرکتی در مخالفت با ماهیت نظام سرمایهداری لجامگسیخته در غرب و آمریکاست. اینکه مردم در جوامع غربی در برابر مراکز مالی و بانکی به تجمع و اعتراض میپردازند، به این دلیل است که مراکز مالی را بازوان سرمایهداری و عامل بدبختی خود میدانند.
از سوی دیگر، این اعتراضات بر خلاف نظر برخی تحلیلگران، یک اعتراض سیاسی نیز هست. «دان دی بار» یک فعال ضد جنگ، در این باره معتقد است: «ساختار سیاسی غرب فاسد شده و در برابر نیازهای شهروندان خود پاسخگو نیست.» چامسکی نیز در این باره معتقد است: «نارضایتی دو سوم مردم آمریکا از کنگره، نشانه این است که سیستم درست عمل نمیکند و این حس وجود دارد که کنگره، رئیسجمهور و دیگر سازمانهای مالی و اقتصادی به صورت اشتباه و نادرست عمل میکنند.»
ب- تغییر ماهیت تهدیدات نظام سلطه علیه انقلاب
نکته مهم دیگری که میتواند ضرورت طرح و تکوین مجلس تراز انقلاب اسلامی را در وضعیت فعلی روشن و تبیین کند، تغییر جنس و ماهیت تهدیدهای نظام سلطه و استکبار جهانی علیه ماهیت و موجودیت انقلاب اسلامی است.
از آنجا که آمریکا و غرب بهنوعی عامل عمده این بحرانها را جمهوری اسلامی ایران تلقی میکنند، در راستای خنثیسازی و مقابله با آن، راهبردهای سختگیرانهای را علیه ایران طراحی کرده و مدنظر قرار دادهاند. این راهبردها که از طریق «راهبرد فشار ترکیبی» علیه ایران از بیرون و «تغییر ترکیبی» در درون پیگیری میشود، هدفش ضربه زدن به ایران و تضعیف الگوی جمهوری اسلامی ایران در خیزش عظیم مردمی جهان اسلام علیه استکبار غرب و استبداد وابسته به آن در داخل کشورها و ملتهای اسلامی است. در مورد «راهبرد فشار ترکیبی» علیه ایران از سوی غرب، فرید زکریا، استراتژیست هندیالاصل آمریکاییتبار، در مقالهای در مجله فارینپالیسی مینویسد: «ایران تنها تمدن باقیمانده از نسل تمدنهای بزرگ در امروز است که در مقابل غرب ایستاده است و تنها راه مقابله با آن استفاده از «راهبرد ترکیبی» است.»
اشاره رهبر معظم انقلاب به این نکته مهم را البته در دیدار حدود دو هزار نفر از دانشجویان و نمایندگان تشکلهای علمی، فرهنگی، سیاسی، انقلابی و صنفی دانشگاههای سراسر کشور با ایشان که در تاریخ 19/5/1390 برگزار شد، شاهد بودیم. معظمله در این دیدار با توجه به اوضاع جهانی که آمریکاییها میکوشند علیه ایران اسلامی ایجاد کنند، به دانشجویان هشدار دادند: «دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران در روند مقابله با ایران اسلامی، به صورت به هم پیوسته و جبههای عمل میکنند و با نوعی تقسیمبندی وظایف در چارچوب یک طرح کلی، به فعالیتهای جبههای برضد انقلاب مشغولند که اگر این واقعیت از سوی تشکلهای دانشجویی درک شود، در عمل به وظایف انقلابی، کمک فراوانی به آنها خواهد کرد.»
امروز غرب و آمریکا با توجه به ناکامیهایی که در مصاف 33 ساله با انقلاب اسلامی داشتهاند، در خصومتورزی علیه نظام اسلامی ایران، تغییر راهبرد و تاکتیک دادهاند. البته اساساً پس از فروپاشی شوروی رویکرد راهبردی غرب برای مقابله با کشورهای مخالف و ناهمخوان با خود دگرگون شده و تمرکز اصلی آنها در راهبرد جدید بر براندازی نرم از طریق فرایندهای داخلی قرار گرفته است. این راهبرد عمدتاً متوجه کشورهایی است که دارای ساختارهای مردمسالار ولیکن در تقابل با سیاستهای کلان قدرتهای بزرگ بودهاند. در این راستا چرخه انتخابات بهعنوان یکی از بسترها و زمینههای قابل توجه برای بازیگران جنگ نرم به منظور براندازی و فروپاشی این نوع نظامها مدنظر قرار گرفته است.
در چنین راهبردهایی، انتخابات که یک جنبه اقتدار ملی برای نظامهای سیاسی مردمسالار محسوب میشود، به فرصتی برای برخورد با نظام تبدیل میشود. آنان برای اینکه انتخابات را تبدیل به تهدید علیه نظام سیاسی بکنند، از تکنیکها و تاکتیکهای بسیار پیچیده و ذوابعادی استفاده میکنند که در یک طیف گسترده قابل ارزیابی است؛ یک سر این طیف، نفوذ در انتخابات از طریق کاندیداتوری افراد خاص برای سلطه بر قوه مقننه و سر دیگر آن، بحرانآفرینی و ایجاد نافرمانی مدنی و اعتراضات خیابانی به بهانههای مختلف و تبدیل کردن آن به بحران و چالش امنیتی برای نظام است.
گسست بین باورهای ذهنی و شناختی مردم از حاکمیت با متهم کردن نظام موجود به فساد سیاسی، ناکارآمدی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و دو قطبی کردن جامعه از دیگر چالشهای پیش روی این دوره از انتخابات است.
فعالسازی مجدد بقایای جریان شکست خورده فتنه و بهرهگیری از جریان موسوم به انحرافی برای ایجاد واگرایی و تقابل در بین جریانهای ارزشی و اصولگرا هم از سناریوهایی است که امکان پیگیری آنها از سوی دشمنان نظام زیاد است.
در این چارچوب، آمریکا و اذنابش بهطور وسیع برای انتخابات مجلس نهم ایران سرمایهگذاری کرده، در صدد هستند که از این طریق، برنامهها و راهبردهای خود را به پیش ببرند. از اینرو، علاوه بر حساسیت و مراقبت مسئولان، حضور آگاهانه، مسئولانه و مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای رأی و انتخاب هوشمندانه نمایندگان دلسوز و اصلح، میتواند بار دیگر نقشههای دشمنان انقلاب اسلامی را خنثی و رشتههای آنان را پنبه کند و برگ زرین دیگری را به دفتر افتخارات انقلابی مردم غیور ایران اسلامی بیفزاید.
آمریکاییها در راستای راهبرد جنگ نرم علیه ایران، از دو تاکتیک یا به عبارت دیگر، از دو راهبرد میانی علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده میکنند:
یک – فشار از بیرون که بهمنظور ایجاد ترس و رعب و ایجاد نارضایتی در بین مردم علیه حاکمیت انجام میشود؛
دو- فروپاشی از درون با بهرهگیری از فرصتهای پیش رو، که در این تاکتیک هم بهدنبال نفوذ دادن نیروهای خود به درون سیستم و سپس به چالش کشیدن از درون ساختار هستند. انتخابات نهم با توجه به تجربه فتنه 88 بستر مناسبی در این راستا محسوب میشود. از اینرو، ملاحظه میشود بازسازی فتنه 88 در انتخابات پیش رو، یکی از برنامههای محوری نشست بگرام افغانستان که بین نیروهای اپوزیسیون و اصحاب فتنه با غربیها درباره انتخابات آتی انجام شد، محسوب میشود. اما اگر به این امر موفق نشدند، نافرمانی مدنی و ترتیب اردوکشیهای خیابانی برای چالشسازی برای نظام، گام دیگری است که در دستور کار غرب و آمریکا قرار دارد.
یکی از فرصتهای مهم پیش روی آمریکاییها در راستای عملیاتی کردن راهبردهای طراحی شده برای رسیدن به اهداف تعیین شده در قبال ایران، فرصت انتخابات مجلس نهم است. انتخابات با توجه به سازوکار دموکراتیک و مردمی حاکم بر آن، همواره مورد طمع دشمنان نظام اسلامی بوده و در وضعیت کنونی و با توجه به تجربه حوادث تلخ انتخابات 88، بار دیگر مطمح نظر راهبردشناسان آمریکایی قرار گرفته است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - سایت مقام معظم رهبری، دیدار با کارگزاران نظام، 21/9/1380
[2] - سایت مقام معظم رهبری، خطبههای نماز عید فطر،9/6/1390.