یکم) جایگاه رهبری و شورای نگهبان
هر نظامی برای رفع نیازهای اساسی خویش، وظایف یا کارکردهای مهمی برعهده دارد که از طریق ساختارهایی بهنام «نهادهای اجتماعی» عملی میشوند. این نهادهای اجتماعی برای انجام وظایف خود، به مشارکت و همکاری همراه با اطاعتپذیری افراد انسان بهعنوان کارگزار، نیازمندند.
از سوی دیگر، برای آنکه انسانها در مقام کارگزار، طبق انتظارات نهادها عمل کنند نه به میل و اراده خود، این نهادها برای انجام کارکردهای خود، موازین و مقررات رفتاری ویژهای وضع میکنند. اما گاهی ممکن است در شیوه برداشت از قوانین یا نحوه اجرای آن اختلافاتی بین نهادها و یا انسانها به عنوان کارگزاران نهادها پیش بیاید که در این حالت، وجود نهادهای فیصلهبخش در سطوح مختلف ضروری بهنظر میرسد.
ضرورت وجود چنین نهادهائی در سطوح مختلف نظام جمهوری اسلامی ایران، از سوی تدوین کنندگان و خبرگان قانون اساسی و همچنین قوانین عادی، دیده شده است. در نظام ما از شعب حل اختلاف گرفته تا سطوح بالاتری مانند دادگاهها، دیوان عالی کشور، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و در راس همه آنها نهاد رهبری نظام، همگی جزو نهادهای فیصلهبخش هستند.
کار کرد این نهادها تنظیم روابط بخشهای مختلف جامعه و حل اختلافات احتمالی است.
دوم) نفس انتخابات چالشبرانگیز است
بهطور کلی هر رقابتی که نتیجه آن پیروزی یک گروه و شکست دیگران است، چالش برانگیز میباشد. بنابر این هر انتخاباتی فینفسه امری چالشبر انگیز خواهد بود. در عین حال بهدلیل حساسیت جایگاه مجلس شورای اسلامی یا ریاستجمهوری، هیجانات و احساسات در رقابتهای انتخاباتی آنها بیشتر از انتخابات دیگر است و این امر ناگزیر به بخش قابلتوجهی از جامعه بهعنوان هواداران کاندیداهای انتخاباتی سرایت خواهد کرد.
چالشهای انتخابات را میتوان به دو دسته تقسیم نمود؛
یک دسته از این چالشها جزو ذات انتخابات و رقابتهای انتخاباتی میباشند. شور و هیجان رقابتهای انتخاباتی و حامیان نامزدها که همانند طرفداران دو تیم ورزشی رقیب به پرشور شدن فضای رقابتها کمک میکنند، از این دست است. هرچه این شور انتخاباتی منجر به کمرنگ شدن عقلانیت در رقابتهای انتخاباتی گردد، چالشهای اجتماعی بهوجود آمده در آن بیشتر خواهد بود.
و اما دسته دیگر چالشهای انتخابات، بر اثر عوامل بیرونی شکل میگیرند. این عوامل بیرونی یا ممکن است براثر رفتارهای نادرست کاندیداها شکل گرفته و یا بر اثر اقدامات دشمنان نظام، سازماندهی شوند.
عدم مدیریت چالشهای انتخابات، ممکن است منجر به بروز شکافهای عمیق اجتماعی شده و بستر را برای اقدامات ضدامنیتی جریانهای معاند و وابسته به دشمن مهیا کند. کما اینکه در ایام برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، همین چالشها بستر بروز و ظهور فتنهای بزرگ را ایجاد نمود.
سوم) نقش فیصلهبخش شورای نگهبان
یکی از راههای مؤثر در مدیریت چالشهای انتخابات، وجود نهادی فیصلهبخشی است که رقبای انتخاباتی به داوری آن نهاد تن بدهند. در نظام جمهوری اسلامی این مهم برعهده شورای نگهبان گذاشته شده است. این نهاد متشکل از فقها و حقوقدانان طراز اول کشور میباشد و به عالیترین مقام کشور یعنی رهبری نظام متصل است.
در سیستم نظارت بر انتخابات در کشورمان، هیئتهای نظارت بر انتخابات از هیئتهای نظارت شهرستانها گرفته تا هیئت مرکزی نظارت، وظیفه نظارت بر انتخابات و رسیدگی به شکایات رقبای انتخاباتی را دارند و اگر چنانچه اختلافات موجود در این سطوح حل نشد، مسئله به شورای نگهبان ارجاع میگردد. در این مرحله، رای شورای نگهبان بهعنوان عالیترین نهاد فیصلهبخش در انتخابات، حکم رای نهایی را دارد و طرفین رقابت باید به این رای تمکین کنند.
در ریشهیابی حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 این مطلب بهخوبی قابل درک است که اگر طرفین دعوا به حکمیت شورای نگهبان تمکین میکردند، اختلافات پیشآمده پیش از آنکه به مرحله یک چالش اجتماعی و امنیتی تبدیل گردد، حل میشد. اما متاسفانه برخی از طرفین دعوا از ابتدا جایگاه شورای نگهبان را مورد حمله قرار داده و حاضر نشدند به داوری این نهاد تن بدهند. اگرچه بعدها معلوم شد که حضور آنان در انتخابات، مقدمهای برای تغییر چهارچوبهای نظام با حمایت دشمنان خارجی بود، نه ایفای نقش در خود نظام.