آیتالله محمد رضا مدرسی یزدی عضو فقهای شورای نگهبان در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس با اشاره به فرا رسیدن ایام شهادت امام صادق(ع) پیرامون شخصیت بیهمتای این امام بزرگوار، گفت: سخنهای بسیاری تا به حال در خصوص شخصیت امام صادق(ع) گفته شده و کتابهای بسیاری به رشته تحریر در آمده است.
وی با تاکید بر اینکه شخصیت امام صادق (ع) فراتر از آن است که در این کتب، مقالات، گفتارها و تحقیقات بگنجد، تصریح کرد: تأمل در سیره، گفتار، روش و منش حضرت همچنان منبع سرشار و پر بهرهای برای هر پژوهشگر با انصاف و هر انسان اهل دانش است و وجود مبارک حضرت و آباء گرامش و فرزندان معصومش اقیانوس ژرف بی پایانی است که هر چه در آن غوّاصی شود باز فرد میتواند در خور حال خود گوهرهای گرانبها و مرواریدهای با ارزشی را از این اقیانوس به دست آورد. آیتالله مدرسی یزدی به عدم تبیین کافی تلاشهای امام صادق(ع) در شرایط مظلومیت ایشان اشاره کرد و گفت: یکی از مطالبی که در کتابها نوشته شده و در سخنرانیها ایراد میشود و شاید بیشتر کسانی که اهل اطلاع و تحقیق باشند نسبت به آن آشنایی دارند این مطالب است که زمان امام صادق (ع) چون فترتی در رهایی از ظلم دو حکومت بنی امیه و بنی عباس بود و زمان درگیری این دو گروه و انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس، فرصتی برای امام پیدا شد تا معارف الهی و حقائق اسلامی را بهتر و بیشتر از سایر ائمه برای مردم بیان بفرمایند.
این استاد حوزه در ادامه خاطر نشان کرد: این مطلب تا مقدار زیادی صحیح است؛ ولی اشتباه بزرگ آن است که ما فکر کنیم امام صادق (ع) در یک شرایط نسبتاً معمول زندگانی، وظائف و هدایت خود را انجام داده است.
عضو فقهای شورای نگهبان با بیان اینکه تأمّل در تاریخ امام صادق (ع) و نگرش همه جانبه به زندگانی حضرت و دورانی را که حضرت به سر آوردند کاملاً این مطلب را برای ما روشن میکند که امام در یکی از برهههای سخت، تاریک و مملوّ از رعب و وحشت و ترور به سر می بردند، تصریح کرد: محنت و رنجی را که امام صادق (ع) در زمان بنی عباس بردند، رنج و محنتی است که اگر بر کوههای عالم وارد میشد آنها را ذوب میکرد و همین اندازه که مدت زمان کوتاهی حضرت به طور نسبی از دست ظلم آنها رها بودند بعضی فکر میکنند که دوران امامت حضرت معمولاً این چنین بوده که دچار محنت و رنج و رعب و وحشت و ظلم و ستم حکومتهای زمان خودشان نبودند، در حالی که تأمل در تاریخ، سیره و روایات خود حضرت عکس این مطلب را نشان میدهد.
تنگناهای پیش روی امام(ع) در زمان بنی عباس
وی با اشاره به تبیین شرایط سخت، روزهای سیاه و تنگناهایی پیش روی امام در آن زمان، گفت: امام صادق (ع) آن برهه در مقابل همه مشکلات، تنگناها، فشارها و ستمها در ابعاد مختلف سخت افزاری و نرم افزاری مقابله کردند و توانستند اسلام حقیقی را که در تشیع و هدایت خودشان و آباء گرامشان متجلی بود به همه جهان ابلاغ کنند.
آیتالله مدرسی یزدی با بیان اینکه شرایطی را که امام در آن به سر میبرند به چند دسته تقسیم میشود، خاطر نشان کرد: قسمتی مربوط به وجود مبارک خود حضرت، در رابطه با علویون و فرزندان فاطمه و علی علیهما السلام، در رابطه با شیعه کلاً و در رابطه با مسلمانان عموماً شرایط بسیار سختی بود.
شعارهای اولیه جنبش ضد اموی و انحرافات بعد از آن
عضو فقهای شورای نگهبان با تاکید بر اینکه گرچه بنیعباس و نیروهایی که علیه حکومت بنیامیه شورش کردند و سردمداران آنان مستمسک و شعار عمده آنها خون خواهی از خونهای به ناحق ریخته اهل بیت و برگرداندن حق اهل بیت به اهل بیت بود، افزود: سردار معروفی که همه اسم او را شنیدهاند یعنی ابومسلم خراسانی اساساً، خود را یا طرفداران او را به عنوان امیر اهل بیت معرفی میکردند و مدّعی بودند به طرفداری از اهل بیت و به خون خواهی آنها به پا خواسته و برای تحقق آرمانهای اهل بیت تلاش میکند.
این استاد حوزه ادامه داد: داود بن علی عموی ابوالعباس سفّاح و منصور در روز بیعت سفّاح به نقل مسعودی گفت، از بعد رسول الله صلّی الله علیه و سلّم امامی در میان شما نایستاد مگر علی بن ابی طالب و این کسی که در میان شما بپا خواسته است یعنی سفاح. اما چیزی نگذشت همین که بر قدرت مسلط شدند و زمام امور در دست آنها قرار گرفت آنچنان با اهل بیت پیامبر و خاندان پیامبر و امامان معصوم (ع) رفتار کردند که تفاوتی با رفتار بنی امیه با اهل بیت نداشت.
عضو فقهای شورای نگهبان گفت: در یکی از روزها وقتی منصور عباسی خلیفی دوم، محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله و از نوادگان امام حسن (ع) را کشته بود و بر آنها فائق آمده بود در مجلسی که نزدیکانش بودند نسبت به تلاشهایی که سردارانش و دست نشاندههایش و عواملش انجام میدادند راضی نبود و چنین تعبیر خطرناکی را کرد که ای کاش همچنان که حجاج خیر خواه بنیمروان بود شماها هم به همان اندازه خیر خواه من بودید.
آیتالله مدرسی یزدی در ادامه افزود: ببینید چه روحیه، فکر، انگیزه و چه جرئتی که آرزو میکند کسی مثل حجاج خونریز سفاک بی رحم قسی در میان دوستان و طرفداران و عوامل او باشد و جالب این است یکی از افرادی که آنجا حضور داشت به نام مسیب بن زهیر ضبّی ایستاد و گفت، خلیفه، حجاج چه کار کرده است برای بنی مروان که ما برای تو نکردیم، سپس اضافه کرد که والله هیچ کس بر روی این زمین عزیزتر از پیامبر خدا برای ما نیست ولی تو، توی منصور دستور دادی فرزندان او را بکشیم ما هم اطاعت کردیم و فرزندان او را کشتیم. آیا برای تو خیر خواهی نکردیم. عضو فقهای شورای نگهبان اضافه کرد: منصور دید جوابی ندارد گفت "اجلس لا جلست " بنشین که هیچ وقت ننشینی و این چنین بوده است که حجاج معروف شده است اما اینها میگویند آقای منصور، حجاج چه کار کرده که ما نکردیم.
این استاد حوزه با بیان اینکه تأیید مطلب را میتوان از آنچه طبری مورّخ معروف اهل تسنّن ذکر کرده است یافت، گفت: طبری مینویسد "وقتی منصور خواست به حج برود ریطه دختر سفاح و زن فرزند و ولی عهد خود مهدی را طلبید در حالی که شوهرش در ری بود و سفارشهایی به او کرد و کلید خزائن را به او سپرد و سفارش ویژه کرد و از او خواست قسم یاد کند که قبل از یقین به مرگ منصور کسی حتی خودش بعض آنها را باز نکند و فقط بعد از مرگ منصور، جانشین و فرزندش مهدی به همراه ریطه بدون آن که شخص سومی حاضر باشد آنها را باز کنند؛ وقتی خبر مرگ منصور رسید و مهدی عهده دار خلافت شد در را بازکرد در حالی که ریطه با او بود، دیدند اتاق بزرگی است که عدهای از کشتههای طالبیین (فرزندان علی علیه السلام ) در آن است که نَسَبهای آنان در کاغذهای متصل به گوشهایشان موجود بود و در میان آنان کودکان، جوانان و پیران زیادی بودند، مهدی از این وضع وحشت کرد و دستور داد گودالی را حفر کردند و آنان را دفن نمودند و بر آن دکانی بنا نمود ".
بخشی از ستمهای منصور عباسی
وی با اشاره به اینکه مرحوم مجلسی در بحار نقل میکند که وقتی بغداد را می ساختند، افراد زیادی را داخل پیها و ستونهای شهر بغداد قرار دادند، افزود: عدهای از فرزندان فاطمه (س) را میگرفتند و زنده، داخل پی گذاشته و بقیه پی را بالا میآوردند. خودش در یکی از تعبیراتی که از او نقل می کنند؛ یک روز تأسف میخورد و این عبارت را بر زبانش جاری کرد که "تاکنون من صد نفر از فرزندان فاطمه (س) را کشتهام اما هنوز سید آنها و آقای آنها زنده است " که مقصودش امام صادق (ع) بود؛ نه اینکه تلاش نکرده باشد.
آیتالله مدرسی یزدی تصریح کرد: در تواریخ ثبت و مضبوط است که بارها (5 دفعه) منصور عباسی تصمیم گرفت امام صادق (ع) را به شهادت برساند. حضرت را احضار میکرد و حتی مکرر شمشیر خود را از غلاف در آورد که به حضرت حمله کند و حضرت را به شهادت برساند؛ یا به برخی از جلادانش گفته بود فلان علامت که من میدهم شما به جعفر حمله کنید و او را به شهادت برسانید.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: ولی از آنجا که مشیت الهی بر چیز دیگری قرار گرفته بود و با عنایاتی که پروردگار متعال داشت وجود مبارک حضرت حفظ شد ولی آخر به وسیله زهر حضرت را مسموم کرد .
مقابله امام(ع) با توطئههای قدرت ستمگر حاکم
استاد حوزه علمیه قم به فشارهای منصور بر شخص حضرت و بر علویون و شیعه و بر مردم مدینه و عامّه مردم اشاره کرد و گفت: بعد از کشته شدن ابراهیم بن عبدالله در باخمری در خروجی که بعد از برادرش محمد علیه بنی عباس داشت، منصور عباسی همه افراد بالغ علویون را از مدینه به سمت کوفه کوچ داد، حتی اگر هیچ رابطهای با قضیه شورش و خروج آن دو نفر نداشت.
عضو فقهای شورای نگهبان به روایتی که از امام صادق (ع) رسیده است اشاره کرد و افزود: حضرت میفرماید: "یک ماه در کوفه در شرایط وحشتناک و رعب آور منتظر بودیم و هر لحظه احتمال فرمان قتل میدادیم تا اینکه یک روز ربیع حاجب آمد و گفت علویون کجا هستند، دو نفر از عقلای خودشان را به سمت امیرالمؤمنین و خلیفه بفرستند. علویون من و حسن بن زید را به عنوان نماینده خودشان به سوی خلیفه انتخاب کردند. وقتی که وارد شدیم منصور عباسی به من تندیها و جسارتهایی کرد. در نهایت منصور خطاب به امام (ع) گفت، میدانید شما را برای چه حاضر کردم، من شما را و جماعت علویون را یعنی فرزندان فاطمه و علی علیهما السلام را اینجا حاضر کردم تا خانههای شما را خراب کنم؛ چاه های شما را خالی از آب کنم، نخلهای شما را عقیم کنم و شما را به سرزمینی در شام تبعید کنم که هیچ یک از اهل عراق و حجاز نتوانند با شما برخوردی و ملاقاتی داشته باشند. " چنین سفاکی بود.
وی با طرح این سوال که امام در مقابل چنین فردی چه بگوید و چه کار بکند، خاطر نشان کرد: امام در آن عصر و در آن لحظه خاص وظائف سنگینی به عهده داشت. امام باید وجود مبارک خود را حفظ کند هم به عنوان یک شخص؛ چون هر شخصی موظف به حفظ جان خود است، هم به عنوان رهبر حقیقی اسلام و امام منصوب از جانب خداوند تا اسلام حفظ شود،گاهی حفظ اسلام به شهادت است و از دست دادن جان؛ گاهی حفظ اسلام به حفظ شخص است.
این کارشناس ارشد مسائل مذهبی گفت: سید الشهداء (ع) اسلام را حفظ کرد با فدا کردن جان خود و نثار کردن جان عزیزانش و امام صادق (ع) چون امام مجتبی (ع) اسلام را حفظ کرد با حفظ جان خود و یارانش، زیرا شرایطی بود که اگر امام به شهادت میرسید اسلام حفظ نمیشد، بدین جهت امام در آن فضا باید به گونهای با منصور برخورد کند که این حیوان هار درنده را رام کند و او را از این تصمیم خطرناکش منصرف بکند و جان علویون و جان خود امام و در نتیجه اسلام حفظ شود.
عضو فقهای شورای نگهبان خاطر نشان کرد: از این جهت امام با آن بیان زیبا و اراده پولادین و اخلاق نرمتر از هوا و نافذتر از تیغ کلماتی را بر زبان مبارک جاری کرد که دل سنگ منصور را نرم کرد و چهره در هم کشیده او متبسم شد. طبق روایت امام عنوان امیرالمؤمنین را که منصور برای خودش جعل کرده بود از روی تقیه به کار گرفت و فرمود "خداوند متعال به سلیمان قدرت داد و او شکر خدا کرد؛ ایوب مبتلاً شد؛ صبر کرد؛ یوسف مظلوم شد اما گذشت و تو ای منصور از آن نسلی چون او هم از بنی هاشم بود؛ از نسل اسماعیل و ابراهیم. امام با این تعابیر بسیار ماهرانه وجود منصور را در اختیار گرفت.
آیتالله مدرسی یزدی با تاکید بر اینکه سخنان امام در وجود منحوس منصور اثر کرد "فتبسّم " نرم شد، لبخندی زد و از آنان گذشت و از تصمیم خطرناک خود منصرف شد، تصریح کرد: اگر بیان حضرت، فکر حضرت و سیاست حضرت نبود معلوم نبود که سرنوشت همه علویون در آنجا چه میشد و توطئههای عجیبی را برای حضرت در نظر گرفته بود. از جمله کارهایی را که انجام میداد این بود که جاسوسانی را میگماشت بر شیعه و بر علویون و بر شخص حضرت و به آنها پول میداد و امکانات میداد تا بتواند بهانهای را به دست بیاورد و بر اساس آن بهانه انتقام بکشد.
جاسوسی با هدف فشار بر علویان
عضو فقهای شورای نگهبان تاکید کرد: در کافی روایتی است که صفوان بن یحیی نقل میکند از شخصی به نام جعفر بن محمد بن اشعث آقای صفوان میگوید "این آقای جعفر یک روز به من گفت که من هیچ از تشیع چیزی نمیدانستم و اصلاً در خانواده ما از تشیع خبری نبود و آنچه را که شماها درباره تشیع و ولایت ائمه میدانید نمیدانستیم؛ منشاً تشیع ما این شد که یک روز منصور دوانیقی خلیفه دوم عباسی به پدرم محمد بن اشعث گفت، من یک نفر را از تو میخواهم عاقل، و با جربزه کار مهمی انجام بدهد، پدر من گفت، من آن فرد را دارم دایی من، فلان بن مهاجر هر فرمانی داری در اختیار توست، دائیش را حاضر کرد. منصور گفت، میخواهم تو یک جاسوسی -به تعبیر بنده ـ برای من بکنی و مبلغ فراوانی پول در اختیار او گذاشت و گفت این پولها را بردار و برو مدینه سراغ علویون از جمله جعفر بن محّمد، و بگو من خراسانیم و شیعی شما این پول را برای شما فرستادهاند و با شروطی پول را تحویل بده و سپس رسید هم بگیر.
وی اضافه کرد: این آقایی که دایی محمد ابن اشعث بود رفت سراغ علویون در مدینه و به آنان گفت من شیعهای هستم از خراسان، شیعیان خراسانی اموالی را خدمت شما فرستادند لطفاً این پولها را بگیرید و البته این پولها را به کسانی میدهم که مثلاً در رابطه با شورش علیه بنی عباس موضع خاص داشته باشند و برای این که شیعیان بدانند من امانت را به اهل آن تحویل دادهام رسیدی هم به من بدهید. کار خود را انجام داد تا رسید خدمت امام صادق (ع) که در مسجد رسولالله (س) مشغول نماز بود، نقل میکند، رفتم کنار حضرت نشستم حضرت متوجّه شد من کاری دارم نمازشان را سریع تمام کردند. سپس امام (ع) یک چیزی به او گفتند که بعد که آمد پیش منصور این گونه نقل میکند و میگوید، وقتی که حضرت نماز را تمام کرد نگاهی به من کرد و فرمود " اتق الله، فلانی تقوای خدا بورز و اهل بیت محمد (ص) را فریب مده ". چیزی نیست که علویون از سلطه حکومت بنی مروان خارج شدهاند دستهای آنان از مال دنیا خالی است.
این استاد حوزه اضافه کرد: گفتم مگر چطور "اصلحک الله " مگر چیست آقا؛ آقا سرش را آورد نزد من و همه قضایایی که بین من و تو گذشته بود مثل نفر سومی که حاضر باشد از اول تا به آخر فرمود و آقای جعفر بن محمد بن اشعث به آقای صفوان بن یحیی میگوید من که شیعه هستم امروز چون چنین معجزهای را از حضرت دیدم. این قضیه، هم اعجاز حضرت را اثبات میکند و هم توطئهها و برنامههایی که منصور دوانیقی داشت.
همکاری برخی خودیهای فریب خورده در ستم بر امام مظلوم
آیتالله مدرسی یزدی با بیان اینکه حتی منصور دستور داد خانه حضرت را به آتش بکشند، نمیتوانم بعضی از نکات قضیه را از لحاظ تاریخی الان توضیح دهم و چون نیاز به بحث گستردهای دارد و متأسفانه این آتش زدن خانه حضرت به دست بعضی از خودیها هم شد، یعنی آن کسانی که توقع ازشان نمیرفت اما از حضرت، ولایت و اهل بیت (ع) رحم بُریدند و در اختیار دشمنان اهل بیت (ع) قرار گرفتند، تصریح کرد: اینها خیلی میتواند منشأ عبرت و پند گرفتن باشد که چگونه بعضی وقتها خودیها هم میروند و در اختیار بیگانه قرار میگیرند.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: متآسفانه یکی از خودیها (حسن بن زید بن الحسن ، و جالب این که دو فرزندش علی و زید به نقل طبری همراه محمد معروف به نفس زکیه بودند) که باید که حامی امام صادق (ع) باشد و در زمره اصحاب حضرت باشد بُرید و به طمع دنیا در اختیار منصور قرار گرفت و به امر او خانه حضرت را آتش زد. یک دفعه شعلههای آتش از در خانه حضرت بلند شد و دهلیز خانه را گرفت امام (ع) آمد و در همین آتشها قدم زد. من پسر اسماعیل هستم من فرزند ابراهیم خلیل هستم و در آتش قدم زد و آتش به حضرت گزندی نرساند، این توطئه هم به لطف خدا از بین رفت.
شرایط دشوار امام(ع) در زمان اولین حاکم عباسی
عضو فقهای شورای نگهبان با تاکید بر اینکه توطئهها، دشمنیها و برنامههایی که علیه حضرت بیرون از شمارش بود، تصریح کرد: دفعاتی حضرت را از مدینه به سمت عراق جلب کردند. اگر میخواهید بدانید شرایط سخت امام چه بوده است، حتی در زمانی که اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفّاح به حکومت رسیده است، امام صادق (ع) به اجبار یا به دلیل خاصی در حیره عراق پیش سفاح بودند. یوم الشک ماه مبارک رمضان بوده است، سفاح به امام میگوید: " امروز را روزه بگیریم یا نگیریم " امام دیدند اگر حق را بیان بفرمایند و آنچه را که وظیفه است در متن واقع، خون ایشان هدر خواهد رفت، لذا فرمودند: " این مربوط به امام است تا اینجا واقعیت دارد اما بعد حضرت تقیه میکند و میفرماید: یعنی اگر روزه بگیری روزه میگیریم و اگر نگیری افطار میکنیم و در ذیل روایت، امام برای راوی نقل میکنند که اگر من غیر از این میگفتم جان من در معرض خطر بود و امام وظیفه داشت جان خود را برای اسلام حفظ کند و مورد تقیه بود.
فشارهای اقتصادی منصور بر مدینه و شخص امام(ع)
وی با بیان اینکه منصور حتی از اهرم اقتصادی به گونه بسیار زشتی علیه مردم مدینه استفاده میکرد و دستور داده بود از طرف دریا چیزی را به طرف مدینه حمل نکنند و مدینه از نظر تجارت دریایی به امر منصور در تحریم قرار گرفت تا آنکه مهدی عباسی بعد از منصور دستور رفع تحریم داد، افزود: همچنین عیسی بن موسی والی مدینه و برادر زاده منصور اموال هر کس را از آل ابیطالب که به ملاقات او نرفته بود مصادره کرد و اموال امام صادق (ع) را نیز به همین بهانه مصادره کرد.
گسیل والیان سنگدل و سفاک به مدینه
آیتالله مدرسی یزدی با اشاره به اینکه یکی از شگردهای منصور این بود که کارگزارانی بسیار خبیث و قسی القلب را به مدینه گسیل میداشت تا هر چه بیشتر مردم، علویون و طرفداران آنان را در تنگنا قرار دهند، تصریح کرد: یکی از آنها که به مدینه آمد ابتدا خطبهای خواند که در تاریخ مشهور است و این چنین خودش را معرفی کرد "من افعیم، فرزند افعی، پسر عموی مسلم بن عقبه که مدینه را قتل عام کرد هستم؛ مردم شما را نابود خواهم کرد. کاری خواهم کرد که مدینه یک سره خاک شود که حتی سگی صدا نکند، البته این شقی بعد از زندانی شدن به همراه برادرش و پسر مسلم بن عقبه توسط محمد بن عبدالله کشته شد، چنین آدمهایی کارگزاران منصور داونیقی بودند. این استاد حوزه با بیان اینکه بسیار عجیب است؛ با این که جنایات و خونریزیهای منصور صفحات تاریخ را سیاه کرده و هر کس آشنایی با تاریخ و حدیث داشته باشد و لو اجمالا به مراتب شقاوت و جنایت منصور پی میبرد.
وی خاطر نشان کرد: ابن خلدون میگوید منصور مقطوع العداله است و بر اساس آن برخی خیانتهای منصور را و تطمیعهای او نسبت به عیسی بن موسی فرزند برادر و ولی عهد دوم سفاح را که در تاریخ آمده منکر میشود و این هشداری است که خصلتهای منفی و تعصّبهای کور میتواند هر کسی هر چند عالم و تاریخ دان باشد، یا پایهگذار دانش تحولات اجتماعی به دام قضاوتهای ضدّ واقع گرفتار کند. از این جاست که موضع گیریها و نظریه پردازیهای انحرافی برخی سرشناسان در زمان حاضر نباید خیلی ما را شگفت زده کند.
مبارزه سخت و نرم در تنهایی
آیتالله مدرسی یزدی با تاکید بر اینکه به هر حال امام صادق (ع) در چنگال چنین حکومتی و چنین اشخاصی بود، افزود: حالا ببیند امام چه وظائف سنگینی و چه شرایط سختی دارد، از یک طرف باید وجود مبارک خودش را برای اسلام حفظ کند والا شهادت که برای امام آسانتر از هر چیزی بود. امام صادق (ع) هم فرزند امام سجاد (ع) بود. که فرمود: "قتل برای ما عادت است و کرامت ما از جانب خدا شهادت است ". شهادت آسانترین چیز برای حضرت بود اما حضرت میخواهد خود را حفظ کند تا اسلام را حفظ کند.
عضو فقهای شورای نگهبان با بیان اینکه این که مکرّر در روایات است که حضرت دعا میکرد که از شر منصور و امثال منصور محفوظ بماند یکی از عمدهترین علل بلکه عمدهترین دلیلش حفظ وجود خودش برای حفظ اسلام و حفظ شیعه بود، تصریح کرد: حضرت باید خودش را حفظ میکرد، باید علویون را حفظ میکرد، باید شیعه را حفظ میکرد، باید در مقابل باطلها، بدعتها و انحرافها میایستاد و آنها را رسوا میکرد و باید تمام تلاشهایی که متصوَّر است برای خنثی کردن توطئههای حکومت و قدرت وقت انجام دهد و تقریباً تنهاست.
وی اضافه کرد: چنان که از روایت سَدِیر استفاده میشود و این که شیعه خالص و فداکار به هفده نفر نمیرسد هر چند سدیر فکر میکرد صدها هزار بلکه نصف دنیا شیعه و یار حضرت میباشند و عجیب است که حضرت با چه قدرتی و چه نیروی الهی یک تنه در مقابل این همه زر، زور و تزویر ایستاد و موفق شد و تلاشهای مختلف سخت افزاری و نرم افزاری را انجام داد.
این استاد حوزه گفت: گاهی نالههای حضرت از دست شیعیان خالصش بلند میشد به خاطر بیانضباطیهای آنان و عدم رعایت مسائل امنیتی و بازگو نمودن سخنانی که دشمن از آن سوء استفاده میکرد و در برخی روایات آمده است که فرج نزدیک بود عدم انضباط برخی شیعیان آن را به تأخیر انداخت.
مهمترین کار امام(ع) مبارزه نرم افزاری برای هدایت افکار مردم بود
وی با اشاره به اینکه امام در برخی از برههها با این که در شرائط سخت تقیه به سر میبرد، کارگزاران جنایت کار بنی عباس را که مستحق قتل بودند اعدام میکرد، افزود: وقتی که داوود بن علی، والی مدینه و عموی سفاح و منصور دوانیقی یکی از دوستان و کارگزاران مهم حضرت به نام معلَّى بن خنیس را گرفت و او را کشت.
این استاد حوزه خاطر نشان کرد: امام بعد از این که مطّلع شد، ناراحت آمد پیش والی مدینه و فرمود، چرا معلّی کارگزار من را گرفتید، اذیت کردید و کشتید، چون او را گرفته بودند تا اسامی شیعیان را افشا کند و نشان دهد که هر شیعهای کجاست و چه موقعی دارد که معلّی حاضر نشد و گفت: حتی اگر اسامی زیر پای من باشد، پایم را بلند نمیکنم؛ از این جهت معلی را کشتند.
وی اضافه کرد: امام ناراحت شد و آمد پیش داوود که از بنی عباس بود؛ و والی آنها چرا کارگزار من معلی را کشتی، او از شخصّیت حضرت ترسید و گفت، من نکشتم. امام فرمود پس چه کسی کشته است، گفت: رئیس شرطه، سیرافی کشته است. حضرت گفتند: با اذن تو یا بی اذن تو، اگر بی اذن توست اجازه بده قصاصش کنیم. داود دست و پا را گم کرد و گفت: صاحب اختیار هستید. در بعضی روایات است که حضرت با فرزندش اسماعیل بودند و اسماعیل با شمشیر رئیس شرطه را کشت. سیرافی قبل از کشته شدن فریاد می زد: "ایها الناس، اینها دستور میدهند مردم را بکشید وقتی که کشتیم قصاص میکنند ".
وی با تاکید بر اینکه حضرت صادق (ع) این قسم حرکتها هم میکردند، افزود: فکر نکنید امام صادق (ع) مینشستند، اگر شرائط مقتضی بود تا اینجا امر به معروف و نهی از منکر میکردند و حدود الهی را اجرا کردند، اما مهمترین کارشان نرم افزاری بود. کاری بود که افکار مردم را هدایت کنند. مردم را به سوی حق دعوت کنند. عقائد شیعه را حفظ کنند، چون دستگاه حکومت برای تثبیت فکر خودش و دستگاه خودش از هر وسیلهای استفاده میکرد و یکی از مهمترین استفادههایی که میکرد کارهای فکری بود. دشمنان حق از هر چیزی و از هر راهی برای مقابله با حق استفاده میکنند و طرفداران حق هم باید هوشیار باشند و همه توطئهها را بشناسند و علیه آنها مقابله شایسته انجام دهند.
بنی عباس قصد کانالیزه کردن افکار اسلامی را داشت
عضو فقهای شورای نگهبان با بیان اینکه بکارگیری نظریه پردازان، محدثان و دانشمندان علیه امام علیه السلام و دفاع و مبارزه نرم یکی از راههایی که منصور میخواست به کار گیرد تا اهل بیت (ع) و امام صادق (ع) را تضعیف کند، افزود: او قصد داشت که افکار اسلامی را کانالیزه کند و افرادی را که مطابق میل او مطلب مینوشتند؛ حدیث میگفتند، فتوی میدادند را روی کار بیاورد و دیگران را در انزوا قرار دهد یکی از آنها مالک بود صاحب مُوَطّأ، کسانی که در مورد مالک ابن انس، صاحب کتاب موطّاً مطلب نوشتهاند، آوردهاند. یک روز منصور به آقای مالک گفت: آقای مالک، میخواهم کتابی بنویسی که همه را مجبور کنم فقط از کتاب تو استفاده کنند و هیچ کس حق نداشته باشد به غیر از کتاب تو فتوا بدهد و یا قضاوت کند. مالک گفت: مگر میشود، این همه فقه در اطراف کشور اسلامی پراکنده است.
وی با اشاره به اینکه به تعبیر بنده منصور گفت: تو چه کار داری، تو کتابت را بنویس من این کار را میکنم. ولی یک نکته را فراموش نکن چیزهایی را بنویس که افکار و آراء اهل بیت (ع) در آن نباشد، و تا آن اندازه در این زمینه پیش رفت که مالک را منع کرد از این که بعضی از آن چه از جدّش ابن عباس رسیده بنویسد و گفت تجَنَّب رُخص ابن عباس چرا، با این که همه افتخار او انتساب به ابن عباس بود و نقل از ابن عباس به نفع او، چون بسیاری از آن چه از ابن عباس نقل شده بود مطابق واقع و به نفع اهل بیت و شیعه بود به ویژه به تعبیر منصور رخص ابن عباس همچون اجازه جمع بین دو نماز، اجازه نکاح موقت و... این مالک به عنوان فقیه مدینه است.
آیتالله مدرسی یزدی ادامه داد: ابو حنیفه، با اینکه به نقل برخی منابع افتخارش این است که از امام صادق (ع) استفاده کرده است؛ یک روز که امام صادق (ع) در حیره بودند منصور عباسی به ابو حنیفه میگوید: مردم به جعفر (امام صادق (ع) فریفته شدند. آقای ابو حنیفه میخواهم یک مقدار مسأله آماده کنی تا امام صادق (ع) نتواند از عهده آن بر آید و مردم از دور او پراکنده شوند.
وی اضافه کرد: ابوحنیفه بزرگترین فقیه رسمی عراق بود، خودش در کتاب مسندش میگوید: چهل مسأله آماده کرده بودم برای اینکه عرضه کنم بر امام صادق (ع)، وارد شدم دیدم منصور خلیفه عباسی نشسته و امام صادق (ع) کنارش؛ اما همین که وارد شدم آن چنان ابهت امام صادق (ع) من را گرفت که اصلاً برای منصور ابهتی قائل نبودم. منصور من را به امام معرفی کرد. امام فرمودند که من را میشناسد. چهل تا مسأله را خدمت امام عرض کردم امام فرمود: شما عراقیها این چنین میگویید؛ مدنیها چنین میگویند؛ بعد میگفت این درست است یا آن درست است و یا هیچ کدامش درست نیست و حرف حق این است و یکی از این چهل مسأله بی پاسخ نماند.
عضو فقهای شورای نگهبان با تاکید بر اینکه بعد عبارت ابوحنیفه این است که بزرگان اهل تسنن از ابوحنیفه نقل کردند و ذهبی یکی از کسانی است که بسیار با شیعه بد است، این عبارت را از ابوحنیفه که او را امام اعظم از فقهاء اربعة میدانند نقل میکند که گفت: "من فقیه تر از جعفر و امام صادق (ع) ندیدم و مالک نیز میگوید: مدتی پیش جعفر میرفتم و "او از علمای عابد زاهد بود که از خداوند میترسند " . اما خلفای وقت و دستگاه عباّسی برای اینکه مردم را از اهل بیت جدا کند به جای امام صادق (ع) دیگران را تأیید میکرد هر چند گاهی با آنها هم مشکل داشتند.
این استاد حوزه گفت: مالک، ابوحنیفه، ابن ابی لیلی، ابن شُبرُمَه ، سفیان ثوری و ...هر کدام به گونهای در مقابل امام صادق (ع) بودند؛ و امام باید با کجرویهای همه اینها مبارزه کند. خیلی سخت است ولی چنین مبارزهای را انجام داد. در مقابل اهل قیاس، و مثل ابو حنیفه ایستاد.. در مقابل صوفیگری و سفیان ایستاد، و نیز در مقابل ابن شُبرُمه و ابن ابی لیلی و...
گروههای سکولار در زمان امام صادق (ع) هم وجود داشتند
آیتالله مدرسی یزدی با اشاره به اینکه یکی از گروههایی که امام (ع) در مقابل آنان سخت ایستاد گروه مرجئه بودند، افزود: یک روایت بسیار جالب است، ببینید امام صادق (ع) چه هشداری در این روایت به همه افراد در آن زمان و نیز زمان ما دادند. امام صادق (ع) فرمود ای شیعیان، ای دوستان من، جوانانتان را دریابید با حدیث صحیح ما قبل از اینکه مرجئه به سراغ آنها بروند و آنها را منحرف کنند. مرجئه چه کسانی بودند. وی تصریح کرد: برخی گروههای مرجئه سکولارهای مناسب آن زمان بودند، سکولاریسم یعنی چه که امروز بعضی طرفدار آن هستند، یا آشکار یا پنهان یا نیمه پنهان؛ سکولارها میگویند دین یک امر شخصی است و مربوط به خود شخص است. دولت نباید دینی باشد. احکام اسلام نباید در جامعه اجرا شود. هر کس دین خودش را به نحو شخصی رعایت کند. اجرای امر به معروف و حدود الهی در جامعه نه؛ دولت نباید مبتنی بر دین باشد. دین نباید در دنیا و حکومت دخالت کند. آن زمان هم یک عدهای بودند به نام مرجئه که ساخته و پرداخته تمایلات و تفکرات اموی و سپس بنی عباس بودند.
عضو فقهای شورای نگهبان گفت: یکی از شاخصههای مهّم مرجئه این بود که میگفتند کار نداشته باشید کسی چه کار میکند، هر کس قلب خودش و ایمان خودش؛ اگر ایمان داشت همین اندازه خوب است و هر گناهی انجام داد شما کار به او نداشته باشید، امر به معروف و نهی از منکر نکنید، اگر در رأس حکومت بود و احکام اسلامی را اجرا نکرد مهم نیست. برای اینکه هر غلطی را خواستند انجام دهند و کسی در مقابل آنها حرف نزند و انتقادی نکند و نهی از منکری نکند و امر به معروفی نکند؛ آزاد باشند. این فکر را به وجود آورند یا تقویت کردند.
این استاد حوزه با بیان اینکه یکی از منفورترین گروهها در ادبیات حدیثی ما مرجئه است، تصریح کرد: در روایاتی گاهی برخی از گروهها را یک دفعه لعن کردند اما مرجئه را دوبار لعن کردند و امام صادق (ع) چنین هشداری را دادند فرمودند "به داد فرزندان و جوانانتان و نوجوانانتان برسید قبل از اینکه مرجئه به سراغ آنها بروند ". امروز هم بیان امام جعفر صادق (ع) زنده است درباره این گروههای منحرف و این گروههایی که هر روز در گوشهای پرچمی را بر میافرازند و به عناوین مختلف میخواهند جوانان ما را به سوی خودشان جذب کنند.
راه مقابله با منحرفین ارائه اسلام صحیح است
آیتالله مدرسی یزدی افزود: راه مقابله با این منحرفین این است که اسلام صحیح، اعتقادات درست، فکر دقیق، تحلیل سیاسی و تحلیل مسائل مذهبی به طور درست به نوجوانان و جوانان گفته شود و آموزش ببیند. فرزندانتان را رها نکنید تا دشمنان هر چه میخواهند به فکر آنها بریزند و آنها را به هر راهی که میخواهند ببرند.
وی اضافه کرد: به هر حال امام صادق (ع) با آن روح بلند الهی که داشت در مقابل این همه توطئه و جوّ پر ارعاب و وحشت و ترور، فریب و انحراف مقاومت کرد. هم مقاومت فیزیکی کرد و هم مقاومت فکری و هم مقاومت اقتصادی؛ شیعه را نگه داشت و بالا برد. از لحاظ فکر تأمین کرد حتی از لحاظ اقتصادی تأمین کرد و به برکت زحمات حضرت و فرزندان و پدران طاهرینش است که امروز تشیع این چنین پاک به دست ما رسیده است. قدر این نعمت بزرگ را باید دانست.
عضو فقهای شورای نگهبان خاطر شنان کرد: چه خون دل ها خورده شده است، چه جانها فدا شده است تا این تشیع به دست ما رسیده است، این امانت الهی را حفظ کنید و سالم به نسل آینده برسانید و قدر این حکومت و قدر این دولت اسلامی و ولایت فقیه را بدانید که ما الان این چنین مجالسی را داریم و در امن و آسایش هستیم. آگاه باشید که آن دشمنها، مرجئهها، اشعریها، جبریها، تفویضیها و امثال اینها که دکان در مقابل امام صادق (ع) داشتند امروز به نوع دیگری آن دکانها را باز میکنند و در کمین ما و فرزندان ما هستند.